جدول جو
جدول جو

معنی انگلینه - جستجوی لغت در جدول جو

انگلینه(اَ گَ نَ / نِ)
گیاهی از طایفۀ چتری و معطر و در طب استعمال میشود و بزبان فرانسوی آنژلیک خوانند. (از ناظم الاطباء). سنبل ختائی. و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 265 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
(دخترانه)
آنچه یا آنکه کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انگبینه
تصویر انگبینه
شیرینی یا حلوایی که با عسل درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگلند
تصویر انگلند
اخککندو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
عسل، مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گل ها و گیاهان فراهم می آورد و در کندوی خود خالی می کند، نوش، طیان، شهد، لعاب النّحل
هر چیز شیرین
شیره
پسوند متصل به واژه به معنای شهد مثلاً ترانگبین، سرکنگبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
آنچه کسی را به کاری برانگیزاند، سبب، باعث، علت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنگینه
تصویر شنگینه
چوبی که چهارپایان را با آن می رانند، برای مثال اگر با من دگر کاوی خوری ناگه / به سر بر تیغ و بر پهلوی شنگینه (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۲)، چوبی که گازران جامه را در وقت شستن با آن می کوبند، کدین، کدینه، کوبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگلیون
تصویر انگلیون
انجیل، برای مثال او بیان می کرد با ایشان به راز / سرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی - ۴۹) ، کنایه از دیبای هفت رنگ، ارژنگ، برای مثال به طغرا برکشد صورت به سان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول به سان صحف انگلیون (امیرمعزی - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگلیچه
تصویر زنگلیچه
زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زنگل، زنگله، زنگدان، ژنگله، ژنگدان
فرهنگ فارسی عمید
(اِ گِ)
منسوب به انگلیس.
لغت نامه دهخدا
(ژَ گُ چَ / چِ)
نوعی از جلاجل که دهانش فراخ باشد. (آنندراج). زنگولۀ دهان گشاده
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ تَ نَ / نِ)
انگشتانه. (ناظم الاطباء) ، نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان ’انجیل حی’ باشد که آن را از مانی دانند. (فرهنگ فارسی معین، اعلام). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان
بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون.
امیرمعزی (از انجمن آرا).
ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب
صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون.
رشید وطواط (از انجمن آرا).
بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپردۀ بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست. (ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ گُ چَ / چِ)
مصغر زنگل. زنگ خرد. جرس کوچک. (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ)
جامۀ هفت رنگ. (غیاث اللغات). جامۀ هفت رنگ. دیبای هفت رنگ. (انجمن آرا) (آنندراج). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. (فرهنگ فارسی معین) :
پشم است و می نمایدت انگلیون
شکر نماید او بتوشبیارش.
ناصرخسرو.
کشد بساط چمن ازبرای مجلس شاه
بهر بهاری فرّاش باغ انگلیون.
شمس فخری (از فرهنگ سروری).
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ)
نام کتاب نصاری. انجیل عیسی. (از برهان قاطع). کتاب ترسایان. (صحاح الفرس) :
معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است
او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند.
قطران.
تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان
بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدند.
سنایی (از فرهنگ سروری).
صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان می کرد با ایشان براز
سرانگلیون و زنار و نماز.
مولوی.
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ / گُ نَ / نِ)
نام حلوایی است و آن عسلی باشد که نیک بقوام آورده باشند و بر طبقی ریزند تا سخت شود و دندان گیرگردد. (برهان قاطع). نام حلوایی است که از انگبین پزند و در طبقی ریزند تا سرد شود بخورند. (انجمن آرا) (آنندراج). مشاش. مشخنه. یعقید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ)
دهی است از بخش بانۀ شهرستان سقز با 230 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، انگور، و محصولات جنگلی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، گمراه شدن و بی راه شدن، روگردان شدن، عصیان کردن و یاغی شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ بَ نَ)
شهری قدیمی است در کنار دریای مغرب درنواحی افریقیه نزدیک به تونس. (از معجم البلدان) ، فسرده شدن. (ناظم الاطباء) ، پوسیدن و خراب شدن. (از شعوری ج 1 ورق 123 ب) ، گرد کردن و فراهم آوردن. (ناظم الاطباء). گرد کردن. (از شعوری ج 1 ورق 123)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انگبینه
تصویر انگبینه
حلوایی که با عسل درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
عسل، شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگلیچه
تصویر زنگلیچه
زنگ خرد جرس کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
انجیل: انجیل انگلیون، چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند ازینرو آن قماش را نیز انگلیون گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به انگلیس. از مردم انگلیس اهل انگلستان، جمع انگلیسیان، هر چیز ساخته و پرداخته انگلستان، زبان مردم انگلستان
فرهنگ لغت هوشیار
چوب دستی که چارپایان را به وسیله آن رانند، چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست و شو با آن کوبند کدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
سبب و باعث چیزها، علت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگیله
تصویر انگیله
تکمه دگمه گوی گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
بجای (انگلیسی) (منسوب به انگلیس و انگلستان) استعمال شود، جمع انگلیسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگلیچه
تصویر زنگلیچه
((زَ گُ چَ یا چِ))
زنگ خرد، جرس کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگلیون
تصویر انگلیون
((اَ گِ))
انجیل، نوعی پارچه ابریشمین که انجیل را در آن می پیچیدند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
((اَ زِ))
باعث، سبب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
((اَ گُ یا گَ))
عسل، هر چیز شیرین، آهنگی است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنگینه
تصویر شنگینه
((شَ نَ یا نِ))
چوب دستی که چارپایان را به وسیله آن رانند، چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند، کدین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگیزه
تصویر انگیزه
دلیل، باعث، هدف، قصد، محرک، موجب
فرهنگ واژه فارسی سره
انگشتانه
فرهنگ گویش مازندرانی
دو چوب دو شاخه که دو به دو به وسیله ی ریسمانی به هم متصل بوده
فرهنگ گویش مازندرانی