معنی زنگلیچه - فرهنگ فارسی معین
معنی زنگلیچه
- زنگلیچه((زَ گُ چَ یا چِ))
- زنگ خرد، جرس کوچک
تصویر زنگلیچه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با زنگلیچه
زنگلیچه
- زنگلیچه
- زَنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند
زَنگُل، زَنگُله، زَنگدان، ژَنگُله، ژَنگدان
فرهنگ فارسی عمید
زنگلیچه
- زنگلیچه
- مصغر زنگل. زنگ خرد. جرس کوچک. (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ژنگلیچه
- ژنگلیچه
- نوعی از جلاجل که دهانش فراخ باشد. (آنندراج). زنگولۀ دهان گشاده
لغت نامه دهخدا
زنگیچه
- زنگیچه
- آرنج در خراسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ابتدای ساعد دست. مرفق. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا