ستبر و کفیده شدن پشت دست. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ نصب. (از اقرب الموارد). سنگها که گرداگرد کعبه برپای می کردند و می پرستیدند و بر آنها ذبح و قربان می کردند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). بتها که کفار می پرستیدند. (یادداشت لغت نامه). - انصاب الحرم، حدهای حرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سنگها که بر کنار حرم نهاده بود. (مهذب الاسماء). ، جمع واژۀ نصب. (از ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه). رجوع به نصب شود
ستبر و کفیده شدن پشت دست. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ نُصُب. (از اقرب الموارد). سنگها که گرداگرد کعبه برپای می کردند و می پرستیدند و بر آنها ذبح و قربان می کردند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). بتها که کفار می پرستیدند. (یادداشت لغت نامه). - انصاب الحرم، حدهای حرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سنگها که بر کنار حرم نهاده بود. (مهذب الاسماء). ، جَمعِ واژۀ نَصَب. (از ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه). رجوع به نصب شود
گسستن پیمان، گسستن ریسمان، ریش ریش شدن بر گشتن از حاجت خود، گسسته شدن (ریسمان پیمان)، شکافتن، آهنگ پیوند کردن کوکب سفلی یا کوکب علوی، و پیش از آنکه تمام شود این سفلی راجع شود و باز گردد و آن پیوند شکافته آید
گسستن پیمان، گسستن ریسمان، ریش ریش شدن بر گشتن از حاجت خود، گسسته شدن (ریسمان پیمان)، شکافتن، آهنگ پیوند کردن کوکب سفلی یا کوکب علوی، و پیش از آنکه تمام شود این سفلی راجع شود و باز گردد و آن پیوند شکافته آید
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی