طمع. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (فرهنگ اوبهی). طمع، و بکسر نیز گفته اند. (از شرفنامۀ منیری). امید. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). طمع و امید. (فرهنگ جهانگیری). طمع و حاجت و امید و چشمداشت. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). شعوری در فرهنگ خود (ج 1 ورق 330 الف) به همین معنی چخت (بی الف و لام) آورده است. انتظار: جز این بودم امید جزین داشتم الچخت ندانستم کز دور گواژه زندم بخت. کسائی (از فرهنگ اسدی). به الچخت خود را میفکن بدام میان دلیران شوی نیکنام. فردوسی (از آنندراج و انجمن آرا). یگانه شیخ ابواسحاق شاهی که انس و جن بدو دارند الچخت. شمس فخری (از جهانگیری)
طمع. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (فرهنگ اوبهی). طمع، و بکسر نیز گفته اند. (از شرفنامۀ منیری). امید. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). طمع و امید. (فرهنگ جهانگیری). طمع و حاجت و امید و چشمداشت. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). شعوری در فرهنگ خود (ج 1 ورق 330 الف) به همین معنی چخت (بی الف و لام) آورده است. انتظار: جز این بودم امید جزین داشتم الچخت ندانستم کز دور گواژه زندم بخت. کسائی (از فرهنگ اسدی). به الچخت خود را میفکن بدام میان دلیران شوی نیکنام. فردوسی (از آنندراج و انجمن آرا). یگانه شیخ ابواسحاق شاهی که انس و جن بدو دارند الچخت. شمس فخری (از جهانگیری)
سرمایه. سود. (ناظم الاطباء) ، سست و کاهل شدن از کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سست و کسل شدن از کار. (از اقرب الموارد) ، فرونشستن آماس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، باز شدن اجزای جسمی از یکدیگر. (یادداشت مؤلف)
سرمایه. سود. (ناظم الاطباء) ، سست و کاهل شدن از کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سست و کسل شدن از کار. (از اقرب الموارد) ، فرونشستن آماس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، باز شدن اجزای جسمی از یکدیگر. (یادداشت مؤلف)