سقوط ستاره از یکی از منازل در مغرب و طلوع رقیب آن از مشرق، باران ها، ۲۸ ستاره که هرگاه یکی از آن ها غروب می کرده ستارۀ دیگری در همان ساعت در مشرق طلوع می کرده
سقوط ستاره از یکی از منازل در مغرب و طلوع رقیب آن از مشرق، باران ها، ۲۸ ستاره که هرگاه یکی از آن ها غروب می کرده ستارۀ دیگری در همان ساعت در مشرق طلوع می کرده
ایناق. (فرهنگ فارسی معین). ندیم. مقرب. مصاحب. (فرهنگ فارسی معین، ذیل ایناق) : چون به آق خواجه قزوین رسید ارغابیتکچی برادر بوغدای، تخت و تاج موروث و مکتسب مسخر شود در حضرت هیچ کس از تو اناق تر نباشد. (تاریخ غازانی ص 84). غازان آن لعل پاره را بیکی از اناقان حضرت سپرد. (تاریخ غازانی ص 72). سوتای با اناقان و خاصگیان بالای تبریز بباغ نیکش بوی رسیدند. (تاریخ غازانی ص 93). و رجوع به ایناق شود
ایناق. (فرهنگ فارسی معین). ندیم. مقرب. مصاحب. (فرهنگ فارسی معین، ذیل ایناق) : چون به آق خواجه قزوین رسید ارغابیتکچی برادر بوغدای، تخت و تاج موروث و مکتسب مسخر شود در حضرت هیچ کس از تو اناق تر نباشد. (تاریخ غازانی ص 84). غازان آن لعل پاره را بیکی از اناقان حضرت سپرد. (تاریخ غازانی ص 72). سوتای با اناقان و خاصگیان بالای تبریز بباغ نیکش بوی رسیدند. (تاریخ غازانی ص 93). و رجوع به ایناق شود
سالم، ادعا. (دایرهالمعارف وجدی). صلف. (یادداشت مؤلف) ، خودبینی. خودستایی. خویشتن بینی. کبر. غرور. (از فرهنگ فارسی معین). عجب. (دایرهالمعارف وجدی). خودخواهی: و از حضرت خداوند ندا آید که چون صورت قالب را که دود انانیت از آن برمیخاست درباختی... خاکستر قالب ترا بفرماییم تا در دجلۀ رحمت ما اندازند. (مرصادالعباد)
سالم، ادعا. (دایرهالمعارف وجدی). صلف. (یادداشت مؤلف) ، خودبینی. خودستایی. خویشتن بینی. کبر. غرور. (از فرهنگ فارسی معین). عجب. (دایرهالمعارف وجدی). خودخواهی: و از حضرت خداوند ندا آید که چون صورت قالب را که دود انانیت از آن برمیخاست درباختی... خاکستر قالب ترا بفرماییم تا در دجلۀ رحمت ما اندازند. (مرصادالعباد)