جدول جو
جدول جو

معنی انواف - جستجوی لغت در جدول جو

انواف(اَنْ)
جمع واژۀ نوف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). به معنی کوهان بلند. (آنندراج). رجوع به نوف شود
لغت نامه دهخدا
انواف
جمع نوف، کوهان های بلند
تصویری از انواف
تصویر انواف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انواع
تصویر انواع
نوع ها، صنف ها، شکل ها، صورت ها، گونه ها، جمع واژۀ نوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
داد دادن، عدل و داد کردن، راستی کردن، به نیمه رسیدن، میانه روی، انصافاً، حقیقتاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
خدمتگزاران، آنکه در اداره یا بنگاهی خدمت می کند، مستخدم، خدمت کننده، خادم مثلاً دولت خدمتگزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجواف
تصویر اجواف
جوف ها، داخلها، شکم ها، جمع واژۀ جوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انوار
تصویر انوار
نورها، جمع واژۀ نور
فرهنگ فارسی عمید
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
میانه روی، عدل و داد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطاف
تصویر انطاف
متهم کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکاف
تصویر انکاف
ننگ ستردگی بی ننگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواح
تصویر انواح
جمع نایحه، زنان موینده زنان زاربگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواع
تصویر انواع
جنسها، نوعها، جنسهای گوناگون و اقسام، جمع نوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوان
تصویر انوان
جمع نون، ماهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزاف
تصویر انزاف
خشک شدن چاه، دردسر یافتن، دردسر دادن، بیهوش شدن، مستی مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحاف
تصویر انحاف
لاغر کر دن سست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جوف، درون ها میان ها لابه لاها، جمع جوف بمعنی درون میان شکم ب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوار
تصویر انوار
جمع نور، روشنائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواء
تصویر انواء
جمع نوء، سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
((اِ))
داد دادن، عدل کردن، راستی نمودن، عدل، داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
((اِ))
به نیمه رسیدن. نیمه چیزی را گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
((اَ))
جمع نصف، نیم ها، نیمه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انوار
تصویر انوار
((اَ))
جمع نور، روشنایی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انوار
تصویر انوار
جمع نور، شکوفه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انواع
تصویر انواع
جمع نوع، جنس ها، اقسام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انواع
تصویر انواع
گونه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انصاف
تصویر انصاف
دادمندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انواع
تصویر انواع
Types
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انواع
تصویر انواع
типы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انواع
تصویر انواع
Typen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انواع
تصویر انواع
типи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انواع
تصویر انواع
typy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انواع
تصویر انواع
类型
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انواع
تصویر انواع
tipos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انواع
تصویر انواع
tipi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی