سوده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). اندقاق. (از اقرب الموارد) ، در نهان رفتن. (از المنجد) : سلطان فرمود که اقتضای نقض میثاق سبب انسلال اوست. (جهانگشای جوینی) ، کشیده شدن شمشیر از غلاف. (از المنجد) : اعیان خانان چون قوم تتار دیدند بر مثال اختران از انسلال تیغهای خرشید گریزان شدند. (جهانگشای جوینی). - انسلال بدن، انهزال آن. (یادداشت مؤلف)
سوده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). اندقاق. (از اقرب الموارد) ، در نهان رفتن. (از المنجد) : سلطان فرمود که اقتضای نقض میثاق سبب انسلال اوست. (جهانگشای جوینی) ، کشیده شدن شمشیر از غلاف. (از المنجد) : اعیان خانان چون قوم تتار دیدند بر مثال اختران از انسلال تیغهای خرشید گریزان شدند. (جهانگشای جوینی). - انسلال بدن، انهزال آن. (یادداشت مؤلف)
بر خود بستن، چامه دزدی بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن، سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک، جمع انتحالات
بر خود بستن، چامه دزدی بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن، سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک، جمع انتحالات