- انقلاع
- برکندگی برکنده شدن از بیخ کنده شدن از بیخ بر آمدن از ریشه در آمدن، بر کندگی. برکنده شدن، برکندگی
معنی انقلاع - جستجوی لغت در جدول جو
- انقلاع
- برکنده شدن، از بیخ وبن کنده شدن
- انقلاع ((اِ قِ))
- برکنده شدن، از بیخ برکنده شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشوب، دگردیسی، واگشت، جنبش، دگرگونی
بر کنده شدن، از جا در رفتن
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن
شکافتن چون پاشنه پا پارگی
برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس
فرو ماندن در راه از قافله، بریده شدن، قطع شدن
پنهان شدن، به آشیانه خزیدن
ترکیدن، بریدگی
برخاستن آفتاب بلند شدن آفتاب
قطع شدن، بریده شدن، گسستن
((اِ قِ))
فرهنگ فارسی معین
دگرگون شدن، زیر و رو شدن، قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت، استفراغ، قی، نا آرامی، بی قراری، هیجان، شورش، عصیان، تبدیل صورتی به صورت دیگر (فلسفه)
تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود، آشوب، شورش، برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن، در علم نجوم رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی
Revolution
одинаковость
(DE) Revolution
подібність
(PL) rewolucja
(PT) revolução
(IT) rivoluzione
(ES) revolución
(FR) révolution
(NL) revolutie
ความเหมือนกัน
(ID) revolusi
مثاليٌّ
समानता