- انقریه
- پرند موی
معنی انقریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوش خر از گیاهان
مونث اثیری، جمع اثیریات
بیشینه مهیستی
درختی از تیره گزنه ها جزو دسته توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و بر خلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است تین
منی خود بینی خودخواهی
ماله بنایی که با آن گل یا گچ بدیوار مالند
فتنه و فساد
در اصطلاح عامیانه شیطنت، دسیسه، خدعه فرانسوی دستان (دسیسه)
خلاشه و خاشاکی که پس از پوشش خانه بر بام اندازند تا بر بالای آن خاک و گل ریزند و بیندایند
داخل و باطن، امعا و احشا
انغوزه
یونانی تازی گشته مار ماهی
لاتینی (ک) شنگار از گیاهان
یونانی تازی شده بلادر از گیاهان (بلادر پارسی است این گیاه را به هندی بلاوه خوانند) انقردیا
یونانی تازی شده بلا در از گیاهان (بلا در پارسی است این گیاه را به هندی بلاوه خوانند) بلادر
رفتن و درگذشتن، بسر آمدن مدت، سپری شدن
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
از میان رفتن، نابود شدن، بریده شدن
گیاهی پر خار و دارای گل های زرد
انگلیس، تلفظ دیگر از نام انگلیس که در هندوستان از زبان پرتغالی گرفته شده و بعد در بعضی کشورهای اسلامی هم متداول شده
انگلیس، تلفظ دیگر از نام انگلیس که در هندوستان از زبان پرتغالی گرفته شده و بعد در بعضی کشورهای اسلامی هم متداول شده
غژم، غژمه، دانۀ انگور که از خوشه جدا شده باشد
مونث عبقری برجستیگ، ازدایش (نبوغ) مونث عبقری مونث عبقری
یونانی تازی گشته سر هشتپا از آبزیان
بهمین زودی، بهمین نزدیکی، بزودی
نژاد پرستی
اسپانیایی تازی گشته از گیاهان
پیروان حمید الدین ناصر بن خسرو علوی فرا خوان بزرگ هفت گرایان در خراسان و تبرستان درهمهایی که ملک صلاح الدین ضرب کرده و نصف آنرا نقره خال و نصف رامس (بتساوی) داد و این درهمها در مصر و شام شایع شد
((اَ))
فرهنگ فارسی معین
وقایع و حوادث مختلفی که به وسیله آن ها مطلب اصلی پرورانده شود و گره یک قطعه را تشکیل دهد و بیننده را جلب کند و احساسات و عواطف را در او بیدار و تحریک کند
((اَ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
خلاشه و خاشاکی که پس از پوشش خانه بر بام اندازند تا بر بالای آن خاک و گل ریزند و بیندایند
خلاشه و خاشاک و پوشال که در سقف خانه روی پرواز می ریزند و بعد بالای آن را با گل و خاک و کاهگل می پوشانند
سوراخ، سوراخ معقد
Extinction
исчезновение