جدول جو
جدول جو

معنی انقاع - جستجوی لغت در جدول جو

انقاع(اِ تِ نَ)
پنهان داشتن بدی را. (آنندراج). انقاع شر، پنهان داشتن بدی را و هو استعاره. (از منتهی الارب). انقاع شر برای کسی، پنهان داشتن بدی را برای وی. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
انقاع
در آغشتن، خیسیدن
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
قطع شدن، بریده شدن، گسستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصقاع
تصویر اصقاع
صقع ها، ناحیه ها، کرانه ها، گوش های زمین، جمع واژۀ صقع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انواع
تصویر انواع
نوع ها، صنف ها، شکل ها، صورت ها، گونه ها، جمع واژۀ نوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
ساختمان هایی که ویران کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
قانع ساختن، راضی کردن، قانع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقلاع
تصویر انقلاع
برکنده شدن، از بیخ وبن کنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
رهانیدن، نجات دادن، جدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاء
تصویر انقاء
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاح
تصویر انقاح
پالایش سخن پالایش چامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاب
تصویر انقاب
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفقاع
تصویر انفقاع
خشک شدن، بازایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصاع
تصویر انصاع
خستویی خستوئیدن (اعتراف کردن)، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاع
تصویر انشاع
دارو چکاندن: در بینی درکام فرو خواندن: سخن را
فرهنگ لغت هوشیار
افکندن، گرفتار کردن، هماهنگ کردن آوازها، شبیخون زدن افکندن در انداختن، شبیخون زدن تاختن، گرفتار کردن کسی را، هم آهنگ ساختن آوازها، نفراتی چند است در ازمنه محدوده المقادیر و در ادوار متساوی الکمیه با اوضاع مخصوصه که طبع سلیم و مستقیم درک آنها کند (مجمع الادوار)، عمل قضایی یک جانبه، جمع ایقاعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
یکسو گردانیدن، نجات دادن، رهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاس
تصویر انقاس
سیاهیهای دوات، دوده ها، مداد، دوده مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاص
تصویر انقاص
کم کردن کاستن از کار انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
جمع نقض شکسته ها فرو کرده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصقاع
تصویر اصقاع
ناحیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
خشنود کردن، راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاع
تصویر انجاع
شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثاع
تصویر انثاع
هراشیدن (قی استفراغ)، خون از بینی آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبقاع
تصویر انبقاع
شتافتن، به شتاب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انساع
تصویر انساع
جمع نسع، بادهای اپاختر (شمالی)، تنگ های ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواع
تصویر انواع
جنسها، نوعها، جنسهای گوناگون و اقسام، جمع نوع
فرهنگ لغت هوشیار
برکندگی برکنده شدن از بیخ کنده شدن از بیخ بر آمدن از ریشه در آمدن، بر کندگی. برکنده شدن، برکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
فرو ماندن در راه از قافله، بریده شدن، قطع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقباع
تصویر انقباع
پنهان شدن، به آشیانه خزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاه
تصویر انقاه
بهبود بخشیدن، نیوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقناع
تصویر اقناع
((اِ))
قانع کردن، خشنود ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انواع
تصویر انواع
جمع نوع، جنس ها، اقسام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
گسست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انواع
تصویر انواع
گونه ها
فرهنگ واژه فارسی سره