جدول جو
جدول جو

معنی انفیاق - جستجوی لغت در جدول جو

انفیاق(اِ تِ)
لاغر گردیدن شتر و مردن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفتاق
تصویر انفتاق
گشاده شدن، شکافته شدن، شکافتگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
دادن یا بخشیدن مال به کسی، نفقه دادن به کسی، خرج کردن مال، بی چیز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفلاق
تصویر انفلاق
شکافته شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
تنها شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انفراد. (از اقرب الموارد) ، گوش فراداشتن. (یادداشت مؤلف) : انقه لی سمعک (بصیغۀ امر) ، گوش دار و بشنو سخن مرا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
روغن زیتون تازه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). روغن زیتون نارسیده. (فهرست مخزن الادویه) (از نشوء اللغه ص 48). روغن زیتون سبز و نارس. (یادداشت مؤلف) : انفاق یا زیت انفاق روغنی باشد که از غورۀ زیتون کشند یعنی از زیتونی سبز. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- زیت انفاق، زیتون نارس. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درویش گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درویش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (مؤید الفضلاء). بی چیز شدن و بپایان رسیدن توشه. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَنْ)
جمع واژۀ نیق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بلندترین جای از کوه. (آنندراج). رجوع به نیق شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جید گفتن شاعر و معانی خوب و غریب و شگرف آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رسیدن شتر را بیماری میان پستان و ناف که گاه مهلک باشد، یقال انفتقت الناقه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پاره پاره شدن. (تاج المصادر بیهقی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ورق 228 الف) (مصادر زوزنی). انتثار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اتساع. (از اقرب الموارد). و رجوع به انفحاق شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جدا گشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انفصال. (از اقرب الموارد). ازهم جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی). شکافته شدن. (یادداشت مؤلف) ، بغایت رسیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به انتها رسیدن. (از اقرب الموارد) ، از شیر بازشدن شیرخواره، یقال: فطمت المرضعه الرضیع فانفطم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بیرون آمدن رطب از پوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : انفسقت الرطبه عن قشرها، بیرون آمد رطب از پوست آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گشاده شدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انفراج. (از اقرب الموارد). شکافته شدن. (تاج المصادربیهقی) (مصادر زوزنی) ، گوشها (واحد ندارد). (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ نقاب. روبندها. (از غیاث اللغات). جمع نقاب در اقرب الموارد نقب است. و رجوع به مفردهای کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شکافته شدن و پاره پاره گردیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان القرآن جرجانی). انشقاق. (از اقرب الموارد). بازشکافتن. دریده شدن. دریدن. (یادداشت مؤلف) :
ما طبیبانیم شاگردان حق
بحر قلزم دید ما را فانفلق.
مولوی (مثنوی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
هلاک گردیدن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
دمیده گردیدن. (یادداشت مؤلف). دمیده گردیدن شکم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انتفاخ. (از اقرب الموارد). یقال: انداق بطنه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ حَ)
فراخ گردیدن بیابان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). یقال: انخاقت المفازه.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برگزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). انتقاء. (از اقرب الموارد) ، دوتاه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برگشتن بعض چیزی بر بعض آن. (از اقرب الموارد). خمیدن. دوتا شدن. دولا شدن. انحناء. (یادداشت مؤلف) ، بازگردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). واگردیدن. (تاج المصادر بیهقی). انصراف. (از اقرب الموارد). یقال:ثنی الشی ٔ فانثی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بلا و سختی رسیدن. (آنندراج). رسیدن بر مردم سختی و بلا. (ناظم الاطباء). رسیدن سختی و بلا بر قوم. (ازمنتهی الارب). داهیه بر مردم رسیدن. (از اقرب الموارد) ، انتض العرجون (و هو ضرب من الکماه) ، اذا کان یتقشر من اعالیه و یقال هو ینتض عن نفسه کما تنتض الکماه الکماه و السن السن اذا خرجت فرفعتها عن نفسها. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
رانده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از انسیاق
تصویر انسیاق
رانده شدن، روان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیاق
تصویر اشتیاق
میل، شوق، رغبت، شیفتگی، دلبستگی به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفلاق
تصویر انفلاق
پاره پاره گشتن شکافتگی شکافته شدن، شکافتگی. شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفراق
تصویر انفراق
جدا گشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
گشادگی فراخی فربهی جدا شدن شکافته گردیدن، گشاده شدن فرج زن، شکافتگی گشادگی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
درویش گردیدن، بی چیز شدن، نفقه دادن، خرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیاق
تصویر انیاق
جمع نیق، بلندنای ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتیاق
تصویر انتیاق
برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
((اِ))
نفقه دادن، هزینه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفتاق
تصویر انفتاق
((اِ فِ))
شکافته گردیدن، جدا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفلاق
تصویر انفلاق
((اِ فِ))
شکافته شدن، شکافتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتیاق
تصویر اشتیاق
شور، آرزومندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انبیاء
تصویر انبیاء
پیغمبران، پیامبران
فرهنگ واژه فارسی سره