جدول جو
جدول جو

معنی انفخان - جستجوی لغت در جدول جو

انفخان(اُ فُ / اِ فِ)
مرد پرگوشت از فربهی. انفخانی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به انفخانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیان
تصویر اندیان
(پسرانه)
در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اندمان
تصویر اندمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر طوس سردار ایرانی و از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انجدان
تصویر انجدان
گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگدان، انگژد، انگیان، انگژه، انگوژه، رافه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتخاب
تصویر انتخاب
برگزیدن، بیرون کشیدن و برگزیدن چیزی یا کسی از میان یک مجموعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الفخدن
تصویر الفخدن
جمع کردن، گرد آوردن، اندوختن، الفختن، الفنجیدن، الفاختن، الفغدن، الفندن، الفیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الفختن
تصویر الفختن
جمع کردن، گرد آوردن، اندوختن، الفنجیدن، الفخدن، الفاختن، الفغدن، الفندن، الفیدن، برای مثال آنکه مرادش درم الفختن است / پیشۀ او سوختن و سختن است (امیرخسرو۱ - ۱۰۰)، رو بخور و هم بده ورنه شوی پشیمان / هرکه نخورد و نداد هیچ نیلفخت (رودکی - لغت فرس۱ - الفخت حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصفهان
تصویر اصفهان
گوشه ای در دستگاه های ماهور و نوا، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، برای مثال به یاد مجلس خسرو چو برکشد مطرب / گهی عراق زند گاهی اصفهان گیرد (حافظ - ۱۰۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انخفاض
تصویر انخفاض
پستی و پایین افتادگی، به نشیب افتادن، پست شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اُ فُ / اِ فِ)
مرد پرگوشت از فربهی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به انفخان و انفخانه و انفخانیه شود
لغت نامه دهخدا
(اُ فُ نی یَ)
زن پرگوشت از فربهی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به انفخان و انفخانی و انفخانه شود، باقی ماندن ناقه گشاده پا جهت درد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میان پای ازهم بازماندن از درد. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بلندبینی. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
سوراخ دار گردیدن آسمان خانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سوراخ شدن سقف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ تَ)
سود بردن. کسب کردن. ورزیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ بَ)
خمیر ترش و تباه. (منتهی الارب) (آنندراج). خمیر ترش و برآمده. (ناظم الاطباء). انبجان. و رجوع به انبجان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ فُ نَ)
زن پرگوشت از فربهی. انفخانیه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به انفخان و انفخانی و انفخانیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انخفاض
تصویر انخفاض
به نشیت افتادن، پست شدن، فرو نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندران
تصویر اندران
اشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتخاء
تصویر انتخاء
نازیدن، خود فروشی خود نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتخاب
تصویر انتخاب
برگزیدن، انتخاب کردن، نخبه کردن، برگزیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخفاس
تصویر انخفاس
دگرگونی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الفخدن
تصویر الفخدن
بهم رسانیدن جمع کردن اندوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندجان
تصویر اندجان
پارسی تازی شده اندگان شهری است در توران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندخال
تصویر اندخال
درآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثیان
تصویر انثیان
دو گوش دوخایه (بیضه)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده انگدان از گیاهان دارویی اشتر غاز گلوپر، نام روستایی است نزدیک کاشان انگدان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفران
تصویر اصفران
دو زردی زرد و زرین
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده اسپهان سپاهان ز آذربایگان وری و گیلان ز خوزستان و استخر و سپاهان (ویس و رامین)، پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفان
تصویر انفان
دراز بینی پوزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفخات
تصویر انفخات
سوراخداری سوراخدار شدن ترک خوردن ترک خوردن بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبخان
تصویر انبخان
ورآمده خاسته خاز ورآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الفخدن
تصویر الفخدن
((اَ فَ دَ))
جمع کردن، فراهم آوردن، ذخیره کردن، بهره بردن، سود بردن، اندوختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتخاب
تصویر انتخاب
گزینش، گزینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصفهان
تصویر اصفهان
اسپهان، اسپاهان
فرهنگ واژه فارسی سره