جدول جو
جدول جو

معنی انفتاح - جستجوی لغت در جدول جو

انفتاح
گشاده شدن، گشادگی
تصویری از انفتاح
تصویر انفتاح
فرهنگ فارسی عمید
انفتاح(اِ تِ)
گشاده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). فتح. (تاج المصادر بیهقی). گشوده شدن. (یادداشت مؤلف) : حرف سین، متصف به شش صفت همس، رخاوت، انفتاح، انخفاض، اصمات صفیر... است. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
انفتاح
باز شدن
تصویری از انفتاح
تصویر انفتاح
فرهنگ لغت هوشیار
انفتاح((اِ فِ))
گشوده شدن، گشودن
تصویری از انفتاح
تصویر انفتاح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفتات
تصویر انفتات
ریزه ریزه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفتاق
تصویر انفتاق
گشاده شدن، شکافته شدن، شکافتگی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
ریزه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انکسار. (از اقرب الموارد). خرد و مرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادرزوزنی). ریزیدن. ریزه ریزه شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گشاده سوراخ پستان گردیدن شترماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فراخ پستان شدن ناقه. و به این معنی بصیغۀ مجهول استعمال شود: افتحت الناقه (مجهولاً) ، صارت فتوحا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
باد گرفتن و آماهیده شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رسیدن شتر را بیماری میان پستان و ناف که گاه مهلک باشد، یقال انفتقت الناقه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پاره پاره شدن. (تاج المصادر بیهقی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ورق 228 الف) (مصادر زوزنی). انتثار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فراخ گردیدن سینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). انشراح صدر. (از اقرب الموارد). گشاده دل شدن. (تاج المصادر بیهقی). گشاده شدن دل. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
از همدیگر دور گذاشتن پاها را در رفتن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ملامت شدن در رسوایی. (ناظم الاطباء). رسوا شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
معترض گردیدن بکسی و پیش آمدن او را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حایل شدن به کسی و منعکردن او را. (از اقرب الموارد) ، آنکه چیزی را بکسی منتقل میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افتراح
تصویر افتراح
سرور و شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاش
تصویر انتفاش
سیخ شدن مو، بال گشودن - از هم باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاذ
تصویر انتفاذ
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاد
تصویر انتفاد
نیستاکی نیست گرداندن، همه را برگرفتن، شیر نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آماسیدن باد آوردن باد کردن بر آماسیدن آماس کردن ورم کردن ظماسیدن، آماس ورم، جمع انتفاخات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاج
تصویر انتفاج
شکارخواهی برانگیختن شکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاص
تصویر انتفاص
دلهره ناآرامی، پا فشاری، همه را مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
سود یافتن، نفع گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفال
تصویر انتفال
بیزاری جستن، دور گردیدن، در خواستن در خواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاح
تصویر انتقاح
مغز بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتضاح
تصویر افتضاح
رسوا شدن، رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتتاح
تصویر افتتاح
گشادن، باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گشاده خواهی (پانزدهم ماه رجب تازی را روز استفتاح گویند و برآنند که در آن روز درهای آسمان به روی خدایخانه گشوده است)، کیش پرسی پاسخ جویی برای پرسه های دینی ، آغازیدن، پیروزی خواستن نصرت خواستن فیروزی جستن، گشادگی خواستن فتوح خواستن گشایش طلبیدن، یار خواستن یاری خواستن، آغازیدن ابتدا کردن، خواستار رفع دشواری از کاری شدن خواستن حل مشکلی که در قرآن باشد، یا روز استفتاح روز پانزدهم ماه رجب که میگویند در آن روز درهای آسمان یا درهای کعبه باز است
فرهنگ لغت هوشیار
گشادگی فراخی فربهی جدا شدن شکافته گردیدن، گشاده شدن فرج زن، شکافتگی گشادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفتال
تصویر انفتال
تافتگی باز گشتن باز ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفساح
تصویر انفساح
گشاده دل شدن، فراخ شدن، گشاده گردیدن جای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفضاح
تصویر انفضاح
رسواشدن بی آبرویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاء
تصویر انتفاء
نیست شدن، از میان رفتن، نیستی، نابودی ،دور شدن، یکسو گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفتاق
تصویر انفتاق
((اِ فِ))
شکافته گردیدن، جدا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتتاح
تصویر افتتاح
گشایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افتضاح
تصویر افتضاح
رسوایی
فرهنگ واژه فارسی سره