برگردیده شدن از چیزی. (ناظم الاطباء). برگردیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بگشتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). برگردیدن از راه راست. (آنندراج)
برگردیده شدن از چیزی. (ناظم الاطباء). برگردیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بگشتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). برگردیدن از راه راست. (آنندراج)
بر زمین افتادن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). بر زمین افتاده شدن. (آنندراج). یقال: جدله فانجدل. (ناظم الاطباء)
بر زمین افتادن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). بر زمین افتاده شدن. (آنندراج). یقال: جدله فانجدل. (ناظم الاطباء)
معدوم شدن و نیست شدن. (ناظم الاطباء) ، جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بجنبانیدن. (مصادر زوزنی) ، سر جنبانیدن از روی تعجب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سر جنبانیدن. (ترجمان القرآن جرجانی)
معدوم شدن و نیست شدن. (ناظم الاطباء) ، جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بجنبانیدن. (مصادر زوزنی) ، سر جنبانیدن از روی تعجب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سر جنبانیدن. (ترجمان القرآن جرجانی)
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات