- انظباط
سامان
معنی انظباط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رفتار دارای نظم و پیرو اصول معین، قاعده یا اصول حاکم بر فعالیت ها در رفتارها
(اِ بِ)
لغت نامه دهخدا
بآب رسیدن چاه کن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بآب رسیدن کاریزکن. (تاج المصادر بیهقی). بآب رسیدن چاه کن و استخراج آن. (از اقرب الموارد).
(اِ تِ)
لغت نامه دهخدا
کم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، ریخته شدن آب و اشک و روان گردیدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، ریخته شدن. شکسته شدن. (منتهی الارب). ریخته شدن و شکسته و ویران شدن، فروافتادن برگ درخت وقت زدن عصا. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم، ادب، نزاکت
انضباط، نظم و انضباط
