جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انهباط

انهباط

انهباط
کم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، ریخته شدن آب و اشک و روان گردیدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، ریخته شدن. شکسته شدن. (منتهی الارب). ریخته شدن و شکسته و ویران شدن، فروافتادن برگ درخت وقت زدن عصا. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

انضباط

انضباط
سامان گرفتن، بنوا شدن، خوب نگاهداشتن شدن، نظم داشتن
انضباط
فرهنگ لغت هوشیار

انضباط

انضباط
رفتار دارای نظم و پیرو اصول معین، قاعده یا اصول حاکم بر فعالیت ها در رفتارها
انضباط
فرهنگ فارسی عمید