جدول جو
جدول جو

معنی انسر - جستجوی لغت در جدول جو

انسر
(اَ سُ)
جمع واژۀ نسر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کرکسها. کرکسان. و رجوع به نسر شود
لغت نامه دهخدا
انسر
جمع نسر، کرکسان
تصویری از انسر
تصویر انسر
فرهنگ لغت هوشیار
انسر
عقیم، کنایه از آدم بی غیرت و کم مایه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افسر
تصویر افسر
(دخترانه)
کلاه پادشاهی، تاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انار
تصویر انار
(دخترانه)
میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انور
تصویر انور
روشن تر، درخشان تر، تابناک تر، نورانی، درخشان، مبارک، گرامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتر
تصویر انتر
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انسا
تصویر انسا
حمل بر فراموشی کردن، چیزی را از یاد بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انار
تصویر انار
میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد، درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
چپ، طرف چپ، سمت دست چپ، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انسب
تصویر انسب
مناسب تر، شایسته تر، درخورتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندر
تصویر اندر
در، تو، درون، در میان،
(پیشوند) بر سر افعال درمی آید مثلاً اندرآمدن (در آمدن)، اندرافتادن (درافتادن)،
(پسوند) در آخر اسم (معمولاً اعضای خانواده) درمی آید و معنی خوانده یا ناتنی می دهد مثلاً پدراندر (پدرخوانده)، مادراندر (مادرخوانده)، پسراندر (پسرناتنی)، خواهراندر (خواهرناتنی)
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ در نزدیکی لوار. دارای 2650 تن سکنه است و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز امور تجارت و شرابسازی است
لغت نامه دهخدا
(نِ سَ)
یکی از جبال درۀ لار. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 157) ، یکی از چهار بخش چهاردانگه. (سفرنامۀ رابینو ص 57) ، یکی از شعب فرعی رودلار که در سمت راست آن واقع است. (سفرنامۀ رابینو ص 41). و رجوع به صفحات 79 و 57 و 56 همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
شدنی تر، سوی چپ، خوارتر آسان تر، دست چپ چپ مقابل ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انضر
تصویر انضر
تازه، آبدار، زر و سیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنسر
تصویر تنسر
گسستن ریسمان، پراکندن ریم (جراحت) پخش شدگی پخش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمر
تصویر انمر
خجک دار (خجک خال) آلاپلنگی، ستور پیسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنسر
تصویر قنسر
سخت، کارآزموده آزمون اندوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکر
تصویر انکر
منکرتر، ناشناخت تر، زشت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسب
تصویر انسب
مناسبتر، همشکل تر، عالم تر، بسیار لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهر
تصویر انهر
جمع نهر، جوی ها (تک نهار) روزها روز دراز روز خسته کننده
فرهنگ لغت هوشیار
دیر کردن، واپس انداختن، دور کردن، زمان دادن، پس افکندن ،امری را عقب انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
درونی بخش درونی اندام مردمی آدمی آدمی مردم مقابل جنی خو گرفته خو گیر همدم دمساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتر
تصویر انتر
میمون کوچک دم دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر
تصویر اندر
درون، داخل، تو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبر
تصویر انبر
آلت فلزی دو شاخه که با آن آتش را بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند. پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش باالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است رمان ارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسر
تصویر افسر
تاج و کلاه پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعسر
تصویر اعسر
چپ دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخسر
تصویر اخسر
زیانکارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانسر
تصویر کانسر
رشد بدخیم بافت ها در قسمتهای مختلف بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسرا
تصویر انسرا
دور شدن اندوه بی اندوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسر
تصویر افسر
((اَ سَ))
تاج، دیهیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افسر
تصویر افسر
((اَ سَ))
کسی که در ارتش درجه اش از ستوان به بالا باشد، صاحب منصب
فرهنگ فارسی معین