باشد که، بود که، شاید که، برای مثال گر بوستان ز باد خزان زرد شد رواست / اندی که سرخ ماند روی خدایگان (عنصری - ۳۴۴)، زیرا که، برای مثال گر خوار شدم سوی بت خویش روا باد / اندی که بر مهتر خود خوار نیم خوار (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۷)
باشد که، بُوَد که، شاید که، برای مِثال گر بوستان ز باد خزان زرد شد رواست / اندی که سرخ ماند روی خدایگان (عنصری - ۳۴۴)، زیرا که، برای مِثال گر خوار شدم سوی بت خویش روا باد / اندی که بر مهتر خود خوار نیَم خوار (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۷)
فلزی نرم، نقره ای رنگ، سمّی و قابل تورق و مفتول شدن که در حرارت ۱۵۵ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود و در تهیۀ مواد نیمه رسانا و مواد دندان سازی به کار می رود
فلزی نرم، نقره ای رنگ، سمّی و قابل تورق و مفتول شدن که در حرارت ۱۵۵ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود و در تهیۀ مواد نیمه رسانا و مواد دندان سازی به کار می رود
لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل و عسی گویند یعنی ’باشد که’ و ’بود که’ و ’باید که’. (برهان قاطع) (از هفت قلزم). لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل وعسی گویند و در پارسی ’بوکه’ و ’مگر’ یعنی ’بود و باشد که چنین یا چنان شود’ و در ادات الفضلاء به معنی ’باید که’ آورده. (از انجمن آرا) (آنندراج). امید است. (غیاث اللغات). بوک. (فرهنگ سروری) (فرهنگ رشیدی). بوکه. بودکه. باشد که. (شرفنامۀ منیری). کلمه غیرموصول به معنی ’بوک’ و ’مگر’ و ’بود که’ و ’باشد که’ و ’باید که’. (از ناظم الاطباء). شاید که. الحمدللّه. شکر خدای را. شکر خدا. شکر. حمداﷲ. بحمداﷲ. شکرللّه. (از یادداشت مؤلف). امید. امید که: گر یار نداند خطر و قدر تو شاید اندیک فلک داند قدر و خطر تو. قطران. ما را دل ارچه خستۀ تیر ملامت است اندیک مر ترا همه خیر و سلامت است نامستقیم داری کارمرا همی شکر خدا که کارهای تو بر استقامت است. رشیدی سمرقندی. با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم هم راضیم اندیک تو زیبای جهانی. اثیر اخسیکتی خاقانی دلفکارم آری اندیک نه شوخ دیده باشم. خاقانی. چون آهوان گیاچرم ازصحنه های دشت اندیک نگذرم بدر ده کیای نان. خاقانی. اندیک دو دوست فرقدان وار در یک در آشیان ببینم. خاقانی. گر حلۀ حیات مطرز نگرددت اندیک در نماندت این کسوت از بها. خاقانی.
لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل و عسی گویند یعنی ’باشد که’ و ’بود که’ و ’باید که’. (برهان قاطع) (از هفت قلزم). لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل وعسی گویند و در پارسی ’بوکه’ و ’مگر’ یعنی ’بود و باشد که چنین یا چنان شود’ و در ادات الفضلاء به معنی ’باید که’ آورده. (از انجمن آرا) (آنندراج). امید است. (غیاث اللغات). بوک. (فرهنگ سروری) (فرهنگ رشیدی). بوکه. بودکه. باشد که. (شرفنامۀ منیری). کلمه غیرموصول به معنی ’بوک’ و ’مگر’ و ’بود که’ و ’باشد که’ و ’باید که’. (از ناظم الاطباء). شاید که. الحمدللّه. شکر خدای را. شکر خدا. شکر. حمداﷲ. بحمداﷲ. شکرللّه. (از یادداشت مؤلف). امید. امید که: گر یار نداند خطر و قدر تو شاید اندیک فلک داند قدر و خطر تو. قطران. ما را دل ارچه خستۀ تیر ملامت است اندیک مر ترا همه خیر و سلامت است نامستقیم داری کارمرا همی شکر خدا که کارهای تو بر استقامت است. رشیدی سمرقندی. با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم هم راضیم اندیک تو زیبای جهانی. اثیر اخسیکتی خاقانی دلفکارم آری اندیک نه شوخ دیده باشم. خاقانی. چون آهوان گیاچرم ازصحنه های دشت اندیک نگذرم بدر ده کیای نان. خاقانی. اندیک دو دوست فرقدان وار در یک در آشیان ببینم. خاقانی. گر حلۀ حیات مطرز نگرددت اندیک در نماندت این کسوت از بها. خاقانی.
وقایع و حوادث مختلفی که به وسیله آن ها مطلب اصلی پرورانده شود و گره یک قطعه را تشکیل دهد و بیننده را جلب کند و احساسات و عواطف را در او بیدار و تحریک کند
وقایع و حوادث مختلفی که به وسیله آن ها مطلب اصلی پرورانده شود و گره یک قطعه را تشکیل دهد و بیننده را جلب کند و احساسات و عواطف را در او بیدار و تحریک کند