جدول جو
جدول جو

معنی اندیک

اندیک
(اَ)
لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل و عسی گویند یعنی ’باشد که’ و ’بود که’ و ’باید که’. (برهان قاطع) (از هفت قلزم). لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل وعسی گویند و در پارسی ’بوکه’ و ’مگر’ یعنی ’بود و باشد که چنین یا چنان شود’ و در ادات الفضلاء به معنی ’باید که’ آورده. (از انجمن آرا) (آنندراج). امید است. (غیاث اللغات). بوک. (فرهنگ سروری) (فرهنگ رشیدی). بوکه. بودکه. باشد که. (شرفنامۀ منیری). کلمه غیرموصول به معنی ’بوک’ و ’مگر’ و ’بود که’ و ’باشد که’ و ’باید که’. (از ناظم الاطباء). شاید که. الحمدللّه. شکر خدای را. شکر خدا. شکر. حمداﷲ. بحمداﷲ. شکرللّه. (از یادداشت مؤلف). امید. امید که:
گر یار نداند خطر و قدر تو شاید
اندیک فلک داند قدر و خطر تو.
قطران.
ما را دل ارچه خستۀ تیر ملامت است
اندیک مر ترا همه خیر و سلامت است
نامستقیم داری کارمرا همی
شکر خدا که کارهای تو بر استقامت است.
رشیدی سمرقندی.
با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم
هم راضیم اندیک تو زیبای جهانی.
اثیر اخسیکتی
خاقانی دلفکارم آری
اندیک نه شوخ دیده باشم.
خاقانی.
چون آهوان گیاچرم ازصحنه های دشت
اندیک نگذرم بدر ده کیای نان.
خاقانی.
اندیک دو دوست فرقدان وار
در یک در آشیان ببینم.
خاقانی.
گر حلۀ حیات مطرز نگرددت
اندیک در نماندت این کسوت از بها.
خاقانی.
لغت نامه دهخدا