جدول جو
جدول جو

معنی انجیرک

انجیرک
گیاهی از تیرۀ آلاله، که سرشاخه های سمّی آن خاصیت دارویی دارد
تصویری از انجیرک
تصویر انجیرک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انجیرک

انجیرک

انجیرک
دهی است از بخش حومه مرکزی شهرستان دزفول با100تن سکنه. آب آن از رود خانه دز و محصول آن غلات، برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

انجیرک

انجیرک
علف بواسیر. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی است از تیرۀآلاله ها که گلهای آن زرد است. کاسبرگ آن نیز رنگین وشبیه بگلبرگ های آن میشود بقسمی که هفت گلبرگ زرد و سه کاسبرگ سبز دارد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 198)
اِنجیره:
کلاغک بیابیا انجیرکم پخته شده
پیرزنکه نتونم بیام انجیرکم سخته شده.
(از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

انجیره

انجیره
درختی از تیره گزنه ها جزو دسته توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و بر خلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است تین
فرهنگ لغت هوشیار

انجورک

انجورک
دهی است از بخش طبس شهرستان فردوس با444 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه، پنبه و گاورس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

انجیره

انجیره
دهی است از بخش زرقان شهرستان شیراز با 190تن سکنه. آب آن از رود خانه سیوند و محصول آن غلات، چغندر و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

انجیره

انجیره
ناوچۀ مقعد و سوراخ کون. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). سوراخ مقعد. حلقۀ دبر. (از انجمن آرا) (آنندراج). حلقۀ دبر. (فرهنگ سروری). درۀ مقعد. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء). سوراخ کس زنان و حلقۀ کون. (از شعوری ج 1 ورق 129). دبر. اِست:
هر که شد کون پرست بر خیره
تیز یابد عوض ز انجیره.
سنایی.
اگر چه بدسگال آستانت
بغایت سخت چشم و خیره باشد
ولی تا بنگرد از انتقامش
بدامش خرزه در انجیره باشد.
شمس فخری.

انجیر. (برهان قاطع). انجیر که میوۀ انجیربن باشد. (ناظم الاطباء). تین. (مؤید الفضلاء) :
در لبت صدهزار دل گم شد
همچو گاورسها در انجیره.
شرف الدین شفروه (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

انجیلک

انجیلک
از توابع دهستان بندپی بابل، درختی است که میوه ی ترش مزه.، گیاهی برگ پهن که مصرف غذایی داشته، گونه ای از آن به صورت مرهم
فرهنگ گویش مازندرانی