جدول جو
جدول جو

معنی اندیشمند - جستجوی لغت در جدول جو

اندیشمند
آنکه به صورت جدی و استدلالی در مورد موضوع های عام مانند فلسفه، سیاست یا علم بیندیشد، نگران، ناراحت
تصویری از اندیشمند
تصویر اندیشمند
فرهنگ فارسی عمید
اندیشمند
(اَ مَ)
متفکر و در فکر و اندیشه فرورفته. (ناظم الاطباء). فکرمند و فکرناک. (آنندراج). متفکر. (یادداشت مؤلف). اندیشناک. غمگین. مضطرب. نگران: آن روز که حسنک را بر دار کردند استادم بونصر روزه بنگشاد و سخت غمناک بود و اندیشمند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 185). آلتونتاش با وی بود اندیشمند تا در باب وی چه رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 78). غازی نیز برافتاد و این از من (خواجه احمد حسن) یاد دار و برخاست و بدیوان رفت و سخت اندیشمند بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 230).
لغت نامه دهخدا
اندیشمند
متفکر، در فکر و اندیشه فرو رفته، فکرمند، فکرناک، نگران
تصویری از اندیشمند
تصویر اندیشمند
فرهنگ لغت هوشیار
اندیشمند
((اَ مَ))
متفکر، صاحب اندیشه و تفکر
تصویری از اندیشمند
تصویر اندیشمند
فرهنگ فارسی معین
اندیشمند
اندیشناک، اندیشه ور، بخرد، دانا، فکور، متفکر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیشنده
تصویر اندیشنده
اندیشه کننده، فکر کننده، گمان کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
فعالیت ذهنی آگاهانه برای شکل دهی به تصورات ذهنی و دریافت مطلب، اندیشه کردن، فکر کردن، خیال کردن، پنداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندوهمند
تصویر اندوهمند
اندوهگین، غمگین، اندوهناک، فرمگن، غمناک، مکروب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیشمندی
تصویر اندیشمندی
تفکر، حالت اندیشمند، ترس، بیم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ)
حالت اندیشمند. بفکر فرورفتن. تفکر. (از فرهنگ فارسی معین) ، زیراکه. از برای آن. از این جهت. (برهان قاطع) (هفت قلزم). چراکه. (از هفت قلزم). در جهانگیری به معنی ’چراکه’ آورده است و مستند به بیت اثیر اخسیکتی است. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی). گاه در موقع کلمه تعلیل به معنی زیرا که نیز استعمال میشود. (ناظم الاطباء). از برای آن. (یادداشت مؤلف) ، چیزی. چیزی که:
بر خلق داوری چکنم بهر نظم و نثر
اندیک من نخواسته داده است داورم.
سیدحسن غزنوی.
و رجوع به اندی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندیشه مند
تصویر اندیشه مند
آنکه در فکر فرو رود متفکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشنده
تصویر اندیشنده
فکر کننده متفکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
پنداشتن، خیال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهمند
تصویر اندوهمند
غمگین غمناک اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشمندی
تصویر اندیشمندی
حالت اندیشمند تفکر بفکر فرو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
((اَ دَ))
فکر کردن، تأمل کردن، ترس داشتن، ترسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
Muse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
réfléchir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
düşünmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
생각하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
思索する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
להרהר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
विचार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
merenung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
คิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
раздумывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
nadenken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
reflexionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
riflettere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
refletir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
沉思
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
rozmyślać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
розмірковувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
nachdenken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اندیشیدن
تصویر اندیشیدن
kufikiria
دیکشنری فارسی به سواحیلی