جدول جو
جدول جو

معنی اندوهبار - جستجوی لغت در جدول جو

اندوهبار
اندوه آور، تاثرآور، غمبار، مصیبت بار، ملال آور، ملال انگیز، ملالت بار
متضاد: سرورانگیز، مسرت بخش
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندوهناک
تصویر اندوهناک
اندوهگین، غمگین، اندوهمند، فرمگن، غمناک، مکروب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
اندوهگین. غمناک. محزون. (از ناظم الاطباء). حزین. محزون. حزنان. محزان. (یادداشت مؤلف). لهفان. (دهار). منجود. وکاب. (از منتهی الارب). غمنده. مشجو. سدمان. (یادداشت مؤلف) : اندوهناک بر کنارۀ آب نشست. (کلیله و دمنه).
خبر داشت کان شاه اندوهناک
در آن ره کند خویشتن را هلاک.
نظامی.
نهانخانه ای داشت در زیر خاک
نشاندش در آن خانه اندوهناک.
نظامی.
چو مرگ از یکی تن برآرد هلاک
شود شهری از گریه اندوهناک.
نظامی، هراسان. ترسان. (یادداشت مؤلف). بیمناک. ترسناک:
ز هندو نباشید اندیشناک
هزبر دمان را ز روبه چه باک.
(گرشاسب نامه ص 81).
باکالیجار از این معنی نیک اندیشناک شد و دانست کی سخن او هزل نباشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119).
خواند بجان ریزۀ اندیشناک
ابجد نه مکتب از این لوح خاک.
نظامی.
من خود اندیشناک پیوسته
زین زبان شکسته و بسته.
نظامی.
رهی کو بود دور ازاندیشه پاک
به از راه نزدیک اندیشناک.
نظامی.
ز دوری در آن ره شد اندیشناک
که دارد ره دور و درد و هلاک.
نظامی.
خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم. (گلستان). پیرمردی جهاندیده درآن کاروان بود گفت ای یاران من از این مرد که بدرقۀ شماست اندیشناکم. (گلستان). اگر از آنکس که فرماندۀ تست اندیشناکی بر آن کس که فرمانبر تست لطف کن. (مجالس سعدی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع اندوه برخلاف قیاس. (آنندراج) : السلام علیک یا مذهب الاحزان، سلام بر تو ای برندۀ اندوهان. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 163) ، جمع واژۀ ندی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ندی و اندیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل با 860 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندوهناک
تصویر اندوهناک
محزون، حزین، اندوهگین اندوهگین غمگین غمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهگسار
تصویر اندوهگسار
غمخوار متعهد
فرهنگ لغت هوشیار
دوات مرکب (سیاه) زنگبار: به خانم تو که دریاش تاکمرگاه است به خامه ات که بسر میرود به هندوبار. (کمال رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهناک
تصویر اندوهناک
اندوهگین، غمگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هندوبار
تصویر هندوبار
((هِ))
هندوستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوه بار
تصویر اندوه بار
حزن انگیز، تاسف بار
فرهنگ واژه فارسی سره
افسرده، اندوهگین، اندوهمند، هزین، دلتنگ، غمزده، غمگین، غمناک، غمین، گرفته، مغموم، ملول، ناشاد
متضاد: شاد، مسرور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی