اندوهگین. غمناک. محزون. (از ناظم الاطباء). حزین. محزون. حزنان. محزان. (یادداشت مؤلف). لهفان. (دهار). منجود. وکاب. (از منتهی الارب). غمنده. مشجو. سدمان. (یادداشت مؤلف) : اندوهناک بر کنارۀ آب نشست. (کلیله و دمنه). خبر داشت کان شاه اندوهناک در آن ره کند خویشتن را هلاک. نظامی. نهانخانه ای داشت در زیر خاک نشاندش در آن خانه اندوهناک. نظامی. چو مرگ از یکی تن برآرد هلاک شود شهری از گریه اندوهناک. نظامی، هراسان. ترسان. (یادداشت مؤلف). بیمناک. ترسناک: ز هندو نباشید اندیشناک هزبر دمان را ز روبه چه باک. (گرشاسب نامه ص 81). باکالیجار از این معنی نیک اندیشناک شد و دانست کی سخن او هزل نباشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119). خواند بجان ریزۀ اندیشناک ابجد نه مکتب از این لوح خاک. نظامی. من خود اندیشناک پیوسته زین زبان شکسته و بسته. نظامی. رهی کو بود دور ازاندیشه پاک به از راه نزدیک اندیشناک. نظامی. ز دوری در آن ره شد اندیشناک که دارد ره دور و درد و هلاک. نظامی. خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم. (گلستان). پیرمردی جهاندیده درآن کاروان بود گفت ای یاران من از این مرد که بدرقۀ شماست اندیشناکم. (گلستان). اگر از آنکس که فرماندۀ تست اندیشناکی بر آن کس که فرمانبر تست لطف کن. (مجالس سعدی)
اندوهگین. غمناک. محزون. (از ناظم الاطباء). حزین. محزون. حزنان. محزان. (یادداشت مؤلف). لهفان. (دهار). منجود. وکاب. (از منتهی الارب). غمنده. مشجو. سدمان. (یادداشت مؤلف) : اندوهناک بر کنارۀ آب نشست. (کلیله و دمنه). خبر داشت کان شاه اندوهناک در آن ره کند خویشتن را هلاک. نظامی. نهانخانه ای داشت در زیر خاک نشاندش در آن خانه اندوهناک. نظامی. چو مرگ از یکی تن برآرد هلاک شود شهری از گریه اندوهناک. نظامی، هراسان. ترسان. (یادداشت مؤلف). بیمناک. ترسناک: ز هندو نباشید اندیشناک هزبر دمان را ز روبه چه باک. (گرشاسب نامه ص 81). باکالیجار از این معنی نیک اندیشناک شد و دانست کی سخن او هزل نباشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119). خواند بجان ریزۀ اندیشناک ابجد نه مکتب از این لوح خاک. نظامی. من خود اندیشناک پیوسته زین زبان شکسته و بسته. نظامی. رهی کو بود دور ازاندیشه پاک به از راه نزدیک اندیشناک. نظامی. ز دوری در آن ره شد اندیشناک که دارد ره دور و درد و هلاک. نظامی. خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم. (گلستان). پیرمردی جهاندیده درآن کاروان بود گفت ای یاران من از این مرد که بدرقۀ شماست اندیشناکم. (گلستان). اگر از آنکس که فرماندۀ تست اندیشناکی بر آن کس که فرمانبر تست لطف کن. (مجالس سعدی)
جمع اندوه برخلاف قیاس. (آنندراج) : السلام علیک یا مذهب الاحزان، سلام بر تو ای برندۀ اندوهان. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 163) ، جمع واژۀ ندی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ندی و اندیه شود
جمع اندوه برخلاف قیاس. (آنندراج) : السلام علیک یا مذهب الاحزان، سلام بر تو ای برندۀ اندوهان. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 163) ، جَمعِ واژۀ نَدی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ندی و اندیه شود