- انده
- گلابه کاهگل، در ترکیب بجای (انداینده) استعمال شود: بام اندا. اندوه، جمع انده ها اندهان
معنی انده - جستجوی لغت در جدول جو
- انده
- اندوه، غم، غصه، دلگیری، گرفتگی دل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طرد شده
باقیمانده، تتمه، باقی، قسط، بقیه
مطرود، رجیم، مدحور، مردود
جنبانده، حرکت داده، تکان داده
طرد شده، دورکرده شده از نزد کسی
ویژگی مادۀ غذایی کهنه یا غیرقابل مصرف مثلاً غذای مانده، باقی مانده، خسته، در علم حسابداری باقی ماندۀ حساب، تفاوت جمع اقلام دریافتی و پرداختی، کنایه از بی نصیب
(حرکت داده جنبانیده
پابرجا، باقی، زیاد آمده، خسته، ناتوان
ماده شیر آغل (جایگاهی که برای گوسپندان سازند، گوشتخوار جانور، گشت زمین پرهونی که زمین در یک سال می پیماید
زیرجامه، پیراهن کوچک پیراهنک، شاماک
برده، زر خرید، غلام
آرمان، اندیشه، مونه، رای
هر یک از استخوانهای پهلو
افزاری باشد که درودگران چوب و تخته را با ان هموار می کنند
زندگی و حیات، امرار معاش کردن، گذران زندگی
زن بدکاره، تباهکار، فاحشه
دیر، درنگ، آهستگی، بردباری، سنگینی
درون، داخل، تو
گول (احمق)، کم سخن)
ترکی مغولی دوست
ماخوذ از هندی، نوعی میوه خوردنی
امیدواری، تعجب و شگفت
غم و غصه
گلیم
کم، قلیل، قطره، چیزکم کم مقابل بیش بسیار، کوتاه: مدتی اندک
جمع ندی. شبنمها نمهای صبحگاهی، خاکهای نمناک، بخورها
آغاز چیزی نخستین بزرگیاد (تکبیر)
فرانسوی مونه
باز شدن لبها از شادی و خوشحالی
سرازیر، سراشیب غنچه
سندان آهنگران