جدول جو
جدول جو

معنی اندریافته - جستجوی لغت در جدول جو

اندریافته(اَ دَ تَ / تِ)
مدرک (م ر) ادراک شده. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اندریابنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ قَ)
دریافتن، ادراک کردن. فرسیدن. (فرهنگ فارسی معین) : گوش داد تا علم و حکمت بشنوند و دل داد و به دل اندر عقلی نهاد تا اندریابند و حق از باطل بشناسند. (تاریخ بلعمی).
چشمت از خواب بیهشی بگشا
خویشتن را بجوی و اندریاب.
ناصرخسرو.
نگر کز بهر اندریافتن دشوار و پنهان را
درین پیدا و آسان فضل دانایست برنادان.
ناصرخسرو.
اندریافتن بدو گونه است یا آن است که او را بذات اوبیابند یا آن است که او را جز بذات او بیابند. (جامعالحکمتین ص 246). حس باطن را قوت نفسانی گویند و این قوتی است که صورت چیزها را با معنی آن اندریابند چنانکه گوسفند صورت گرگ و رنگ و شکل او اندریابد و ازصورت او معنی درندگی و دشمنی که محسوس نیست اندریابد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ نَ)
دریافت. ادراک. (فرهنگ فارسی معین). وجدان. قوه مدرکه. (یادداشت مؤلف) : و با آنکه کمال معقولات اندروی (نفس) نیست دردمنداست و به آن کمالی که دارد خوشی یابست بطبع خویشتن ولیکن تا اندر تن است از اندریافت خوشی و درد مشغول است. (دانشنامه علائی چ احمد خراسانی ص 131). و دو قوت او را در افزود یکی قوت اندر یافت که او را مدرکه خوانند که حیوان چیزها بدو اندریابد. (چهارمقاله) ، کوتاه. مدتی اندک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ تَ)
قابل اندریافت. دریافتنی. قابل ادراک. (فرهنگ فارسی معین) : دانستیم که شنوا و بیناست (صانع) و اندریابندۀ چیزهاء اندر یافتنی است. (جامعالحکمتین ص 56). باید که خدا بینا یا اندریابندۀ چیزهاء اندریافتنی باشد. (جامعالحکمتین ص 66)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
باهنر. دارای هنر:
بماناد تا روز ماند جوان
هنریافته جان نوشین روان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَرْ تَ / تِ)
نعت مفعولی (در معنی فاعلی) از دریافتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). عاقل. فهیم. بافهم. با ادراک: ابوسهل حمدوی مردی کافی و دریافته است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 145). مردی سخت کافی و دریافته بود. (تاریخ بیهقی ص 395). سلطان مسعود... داهی تر و بزرگتر و دریافته تر از آن بود که تا خواجه احمد حسن برجای بود وزارت به کسی دیگر دهد. (تاریخ بیهقی ص 149). از وی (حاجب غازی) صورتها می بنگاشتند و امیر (مسعود) البته نمی شنود و بر وی چنین چیزها پوشیده نشدی و از وی دریافته تر... پادشاه کسی ندیده است. (تاریخ بیهقی ص 138)، نعت مفعولی (در معنی مفعولی). مدرک. معلوم. مفهوم. (دهار). محسوس. به حس دریافته. (دهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندر یافته
تصویر اندر یافته
مدرک درک شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندریافتن
تصویر اندریافتن
ادراک کردن فهمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادریافته
تصویر نادریافته
نارسیده، درک نکرده غیرمدرک: (و طریق اهل سنت آنست که این همه که بر شمردیم اگر چه نادر یافته است پذیرفته داری... {مقابل دریافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندریافت
تصویر اندریافت
ادراک دریافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادر یافته
تصویر نادر یافته
درنیافته، نارسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندریافت
تصویر اندریافت
استنباط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندر یافتن
تصویر اندر یافتن
استنباط کردن
فرهنگ واژه فارسی سره