جدول جو
جدول جو

معنی اندریافتن

اندریافتن(مَ قَ)
دریافتن، ادراک کردن. فرسیدن. (فرهنگ فارسی معین) : گوش داد تا علم و حکمت بشنوند و دل داد و به دل اندر عقلی نهاد تا اندریابند و حق از باطل بشناسند. (تاریخ بلعمی).
چشمت از خواب بیهشی بگشا
خویشتن را بجوی و اندریاب.
ناصرخسرو.
نگر کز بهر اندریافتن دشوار و پنهان را
درین پیدا و آسان فضل دانایست برنادان.
ناصرخسرو.
اندریافتن بدو گونه است یا آن است که او را بذات اوبیابند یا آن است که او را جز بذات او بیابند. (جامعالحکمتین ص 246). حس باطن را قوت نفسانی گویند و این قوتی است که صورت چیزها را با معنی آن اندریابند چنانکه گوسفند صورت گرگ و رنگ و شکل او اندریابد و ازصورت او معنی درندگی و دشمنی که محسوس نیست اندریابد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
لغت نامه دهخدا