- اندران
- اشق
معنی اندران - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
که اندر آن
ضمیر، داخل
هر دو شانه: شانه ها
پارسی تازی شده اندگان شهری است در توران
باطن، درون، داخل چیزی
ژندگی کهنه شدن پاره پاره شدن، کهنگی پاره پاره شدگی
ضروری و لازم
از دور رسیدن، پراکنیدن پراکنده شدن، دور رفتن تندابه (سیل)
خارجی، غیر ایرانی
در آیین زردشتی فرشتۀ موکل بر نکاح، روز سی ام از هر ماه خورشیدی، برای مثال سفندارمذماه رفته تمام / به روزی که خوانی انیرانش نام ی در این روز زردشت پاکیزه دین / درآمد سوی حد ایران زمین (زراتشت بهرام - لغت نامه - انیران)
غیر ایرانی، غیر ایران
غیر ایرانی، غیر ایران
درون، میان و داخل چیزی، باطن، ضمیر، خانه و حیاطی که عقب حیاط بیرونی ساخته شده و مخصوص زن و فرزند و سایر افراد خانوادۀ صاحبخانه بود، اندرونی، (حرف اضافه) در
سقز، مادۀ صمغی چسبناک که از تنۀ درخت بنه گرفته می شود و از آن اسانسی به دست می آید که از مخلوط آن با موم لاک درست می کنند
ناپدید شدن، از میان رفتن، کهنه شدن، کهنگی
داخل شدن، وارد شدن، درآمدن، درآمدن در ضمن چیزی
پارسی است غندران شیرابه گیاهی، شیرابه شنگ شیرابه مترشح از ساقه شنگ را گویند که بر اثر قطع ساقه گیاه ترشح می شود و در برابر هوا انجماد پیدا می کند و در ده ها زنان و دختران مانند سقز آن را می جوند قندرون. توضیح در کتاب فرهنگ اصطلاحات پزشکی و دارویی شلمیر قندرون مرادف با کائوچو و هر شیرابه دیگر گیاهی که در برابر هوا انجماد یابد ذکر شده است
غیر ایرانی
نام فرشته ای در دین زردشتی، نام روز سی ام از هر ماه خورشیدی
((قَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
شیرابه مترشح از ساقه شنگ را گویند که بر اثر قطع ساقه گیاه ترشح می شود و در برابر هوا انجماد پیدا می کند و در ده ها زنان و دختران مانند سقز آن را می جوند، قندرون
اندوه، برای مثال به حج شدی و من از اندهان هجرانت / به گرد خانۀ تو گشته ام چو حاج دوان (مسعودسعد - ۵۳۲) ، غمگین
چرکینی، خشک شدن
می و گوشت، زر و کرکم (زعفران)
گوش خریان
انکار و حاشا
ماه و خورشید دو پرتو
آراسته شدن
شتاب در رفتن، به زور تو رفتن، گزافه گفتن، درستگویی، دشمنی ورزیدن
کشت تخم افشانی
فرو خوردن به گلو بردن
کوچک داشت خرد شمردن، آک گرفتن (آک عیب)