دوتاه یا مسترخی و باریک گردیدن از گرسنگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوتا شدن و گویند مسترخی شدن از گرسنگی و نازک و باریک شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخفعت کبده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
دوتاه یا مسترخی و باریک گردیدن از گرسنگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوتا شدن و گویند مسترخی شدن از گرسنگی و نازک و باریک شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخفعت کبده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
متغیر شدن آب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بگشتن آب. (از یادداشت مؤلف) ، اثر کردن زخم و جراحت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اثرگذاشتن زخم در کسی. (از اقرب الموارد) ، خود را در خطر افکندن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). خویشتن در کاری خطرناک افکندن. (تاج المصادر بیهقی). یقال: اندب نفسه و بها، اذا خاطر بها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
متغیر شدن آب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بگشتن آب. (از یادداشت مؤلف) ، اثر کردن زخم و جراحت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اثرگذاشتن زخم در کسی. (از اقرب الموارد) ، خود را در خطر افکندن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). خویشتن در کاری خطرناک افکندن. (تاج المصادر بیهقی). یقال: اندب نفسه و بها، اذا خاطر بها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
افتاده شدن و به نشیب افتادن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به نشیب افتادن. (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). فروداشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). بپایین افتادن پس از بلند شدن. (از اقرب الموارد). پست شدن. (فرهنگ فارسی معین). فرونشستن. (یادداشت مؤلف).
افتاده شدن و به نشیب افتادن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به نشیب افتادن. (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). فروداشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). بپایین افتادن پس از بلند شدن. (از اقرب الموارد). پست شدن. (فرهنگ فارسی معین). فرونشستن. (یادداشت مؤلف).