دوتاه یا مسترخی و باریک گردیدن از گرسنگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوتا شدن و گویند مسترخی شدن از گرسنگی و نازک و باریک شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخفعت کبده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
دوتاه یا مسترخی و باریک گردیدن از گرسنگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوتا شدن و گویند مسترخی شدن از گرسنگی و نازک و باریک شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخفعت کبده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
خوی بسیار آوردن. (ناظم الاطباء). بسیار عرق کردن. (از اقرب الموارد) ، گذشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، روشن کردن آب زهیدۀ بن دیوار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). صافی کردن آب نجل (زه) بن دیوار را، اختیار کردن نجل را. (از اقرب الموارد). و رجوع به نجل شود
خوی بسیار آوردن. (ناظم الاطباء). بسیار عرق کردن. (از اقرب الموارد) ، گذشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، روشن کردن آب زهیدۀ بن دیوار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). صافی کردن آب نجل (زه) بن دیوار را، اختیار کردن نَجَل را. (از اقرب الموارد). و رجوع به نجل شود
ریختن ابر همه باران را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، روش و دستور چیزی ترتیب دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نظم دادن. ترتیب دادن. (فرهنگ فارسی معین)
ریختن ابر همه باران را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، روش و دستور چیزی ترتیب دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نظم دادن. ترتیب دادن. (فرهنگ فارسی معین)