- انحلال
از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه، برچیدگی، در علم شیمی حل شدن ماده ای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب، گشوده شدن گره، باز شدن
معنی انحلال - جستجوی لغت در جدول جو
- انحلال (اِ مِ)
گشاده گردیدن گره. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گشاده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات). حل شدن. بازشدن. گشوده شدن (گره و مانند آن). (فرهنگ فارسی معین). یقال: انحلت العقده. (ناظم الاطباء). انتقاض. (از اقرب الموارد) ، غارت شدن. (ناظم الاطباء)
- انحلال
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
- انحلال ((اِ حِ))
حل شدن، گشوده شدن، از هم پاشیدن، ضعف، سستی، تعطیل
- انحلال
ازهم پاشیدگی، تعطیل، زوال، متلاشی، نابودی
- انحلال
تصفيةٌ
- انحلال
Dissolution
- انحلال
dissolution
- انحلال
disolución
- انحلال
растворение
- انحلال
Auflösung
- انحلال
розчинення
- انحلال
rozpuszczenie
- انحلال
溶解
- انحلال
dissolução
- انحلال
تحلیل
- انحلال
দ্রবীকরণ
- انحلال
kuyeyuka
- انحلال
çözülme
- انحلال
용해
- انحلال
溶解
- انحلال
dissoluzione
- انحلال
विघटन
- انحلال
pelarutan
- انحلال
การละลาย
- انحلال
oplossing
- انحلال
התמוססות
