پرشدن و انباشتن. (ناظم الاطباء) ، فرزند دلیر و شجاع آوردن. (ناظم الاطباء). فرزند دلاور آوردن. (از آنندراج). فرزند دلیرآوردن. (از اقرب الموارد). از لغات اضداد است. (از منتهی الارب) (آنندراج)
پرشدن و انباشتن. (ناظم الاطباء) ، فرزند دلیر و شجاع آوردن. (ناظم الاطباء). فرزند دلاور آوردن. (از آنندراج). فرزند دلیرآوردن. (از اقرب الموارد). از لغات اضداد است. (از منتهی الارب) (آنندراج)
جمع واژۀ حشا. آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده. (غیاث). آنچه در شکم است از دل و جگر و سپرز. (وطواط). اندرونه: چون مار همه بر تن او بترکد اندام چون نار همه در شکمش خون شود احشا. مسعودسعد.
جَمعِ واژۀ حَشا. آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده. (غیاث). آنچه در شکم است از دل و جگر و سپرز. (وطواط). اندرونه: چون مار همه بر تن او بترکد اندام چون نار همه در شکمش خون شود احشا. مسعودسعد.