- انجخ
- چین و چروک پوست چین خوردگی پوست (بسبب پیری)
معنی انجخ - جستجوی لغت در جدول جو
- انجخ
- چین و چروک پوست بدن یا چین خوردگی پوست چهره در اثر پیری، نجوغ، انجوخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
الجخت، طمع، امید، چشمداشت
انجیر
چین و چروک پوست چین خوردگی پوست (بسبب پیری)
جمع نجم، ستارگان ستاره ها جمع نجم ستارگان اختران
فراخ چشم فراخ و پهن
انجوخ
پلید تر
پارسی تازی شده لنگر
زفت اندام، خاک بسیار، سیاه تیره
گول (احمق)، کم سخن)
رخیدن (نفس نفس زدن) از بیماری تنگدم (تنگ نفس) یا تا سه (اضطراب)
آماسخایه
چین و چروک پوست بدن یا چین خوردگی پوست چهره در اثر پیری، انجخ، نجوغ، برای مثال شدم پیر بدینسان و تو هم خود نه جوانی / مرا سینه پرانجوخ و تو چون سخت کمانی (رودکی - ۵۳۰)
گل ختمی، گیاهی از تیرۀ پنیرکیان با ساقۀ ضخیم، برگ های پهن و گل های درشت صورتی یا مایل به ارغوانی، انجل، گل خطمی
سرفنده، دریایی پرشور، لور زمین کند (لور سیل)
نجم ها، ستاره ها، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اخترها، نیّرها، جرم ها، کوکبه ها، تاراها، استاره ها، نجمه ها، کوکب ها، ستارها، قسط ها، جمع واژۀ نجم
در هم کشیده شدن پوست بدن چین و چروک یافتن پوست چهره و بدن (بسبب پیری) خ
انجوخیدن، درهم کشیده شدن پوست بدن، چین و چروک پیدا کردن پوست چهره در اثر پیری