جدول جو
جدول جو

معنی انجخ

انجخ
(اَ جُ)
چین وشکن روی و اندام و جز آن. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از هفت قلزم) (ازانجمن آرا). انجخ و انجوخ چینهایی که از پیری یا ازدرد و غم در روی و پیشانی آشکار شود. در بعضی از نسخه ها به معنی ترکیدن پوست دست و پا نقل شده، در کتاب مجتبی به معنی شکن پوست لاغر و در کتاب محبوب العارفین بمعنی شکن روی آمده است. (از شعوری ج 1 ورق 102 الف). انجوغ. انجوخ. انجغ. چین. شکنج. ترنجیدگی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به هر کدام از کلمات مذکور شود
لغت نامه دهخدا