جدول جو
جدول جو

معنی انتجاع - جستجوی لغت در جدول جو

انتجاع
به طلب نیکویی و احسان شدن، بخشش خواستن، در طلب آب و علف رفتن
تصویری از انتجاع
تصویر انتجاع
فرهنگ فارسی عمید
انتجاع
(اِ تِ)
بطلب آب و علف و منفعت و نیکویی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طلب گیاه در موضع آن. (از اقرب الموارد). گیاه و آب جستن. (تاج المصادر بیهقی). یقال هؤلاء قوم منتجعون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و یقال انتجعنا ارضاً نطلب الریف، معارضه کردن کسی را در سخن، یقال انتدب فلان لفلان، اذا عارضه فی کلامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) ، تقدیر گرفتن: یقال خذما انتدب لک، ای مانص لک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تکفل و ضمان. (از معجم متن اللغه). داوطلب شدن امری را. قائم شدن بکاری. (یادداشت بخط مؤلف) : و انتدب امیرالمؤمنین للقیام بما وکله اﷲ الیه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301)... حتی یخرجه مستوفی الالفاظ و المعانی کأملح شی ٔ و احسنه فانتدب الصخری لهذه النادره و ضمن الاستقلال بهذه الغریبه... (معجم الادباء ج 2 ص 97)
لغت نامه دهخدا
انتجاع
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
فرهنگ لغت هوشیار
انتجاع
((اِ تِ))
به طلب نیکویی واحسان شدن، در طلب آب و علف رفتن
تصویری از انتجاع
تصویر انتجاع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگی های یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار می گیرد، برکندن، از جای بیرون کشیدن، برکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
بازگشتن به حال اول، برگشتن، کنایه از ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
نفع گرفتن، سود بردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
پراکنده شدن شتران در چراگاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انتساغ، ترنجیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انقباض. (از اقرب الموارد) ، بلند شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برپای خاستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استواء و استقامت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برکشیدن وافکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
سود یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). سود و نفع گرفتن. (آنندراج). سود برداشتن. (مصادر زوزنی). نفع گرفتن. (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). سودمند گشتن. (تاج المصادر بیهقی). سودبردن. سود گرفتن. سود یافتن. (فرهنگ فارسی معین).
- انتفاع الاخیار باعدائهم، از کتب جالینوس است که بعربی ترجمه شده. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 118).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برگردیدن گونۀکسی: انتقع لونه (مجهولاً). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تغییر یافتن رنگ چهره از ترس یا از اندوه، لغتی است در امتقاع. (از اقرب الموارد). برگردیدن گونه. (آنندراج). و رجوع به امتقاع شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بچشم کردن. (منتهی الارب). بچشم کردن و چشم زدن. (ناظم الاطباء). چشم زدن. (از اقرب الموارد) ، دور شدن از زمین خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : انتخع الرجل عن ارضه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پوست از درخت باز کردن، استقصا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بیرون آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استخراج. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بانگ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) آنندراج). استخراج. (از اقرب الموارد) ، پراکنده شدن: انتدحت الغنم فی مرابضها و مسارحها، پراکنده گردید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آشکار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آشکار شدن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رفتن سرما و باران و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بازایستادن باران و از بین رفتن سرما و جز آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رد کردن و مردود نمودن و خارج کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ریختن ابر همه باران را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، روش و دستور چیزی ترتیب دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نظم دادن. ترتیب دادن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتجاء
تصویر انتجاء
راز دار گزیدن، با هم راز گفتن، چیره گشتن چون چیرگی اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجام
تصویر انتجام
به سر آمدن گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
بخشیدن را باز گرفتن، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
سود یافتن، نفع گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشاع
تصویر انتشاع
بر کشیدن، دارو به بینی کردن، به زور کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
بازداشتن، امتناع، برکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجال
تصویر انتجال
آشکاری، گذشتن، پالودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاخ
تصویر انتجاخ
بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاج
تصویر انتجاج
در طلب آب و علف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجاث
تصویر انتجاث
بیرون آوردن، آماسیدن، پیدا شدن فربهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
((اِ تِ))
بازگشتن، بازگشت، باز گردانیدن، نیروهای کهنه گرا و مخالف پیشرفت و تمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
((اِ تِ))
جدا کردن، کندن، گرفتن، درآوردن جزیی از یک کل، جمع انتزاعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
((اِ تِ))
سود بردن، نفع کردن، نفع بردن، حقی که به موجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد اما نمی توان آن را به شخص ثالث انتقال داد، جمع انتفاعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
واپسگرایی
فرهنگ واژه فارسی سره