چیدن، چیدن گل، بالای هم چیدن، روی هم گذاشتن، انباشتن، فراهم آوردن، کنایه از آفریدن، آفرینش، برای مثال بودنت در خاک باشد یافتی / همچنان کز خاک بود انبودنت (رودکی - ۵۲۱)
چیدن، چیدن گل، بالای هم چیدن، روی هم گذاشتن، انباشتن، فراهم آوردن، کنایه از آفریدن، آفرینش، برای مِثال بودنت در خاک باشد یافتی / همچنان کز خاک بود انبودنت (رودکی - ۵۲۱)
آفریدن. (فرهنگ فارسی معین). انبوشتن است که آفریدن باشد. (احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1052 حاشیۀ 2). انبوشش. (نسخه ای از لغت اسدی از یادداشت مؤلف). آفرینش. (حاشیۀ فرهنگ نخجوانی). نشأت. خلق. بعث. (یادداشت مؤلف). انبوشش باشد. رودکی گفت: بودنت درخاک باشد بافدم همچنان کز خاک بود انبودنت. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 158). در چ اقبال (ص 392) چنین است: آفرینش بود که از چه پدید آمد رودکی گفت..، در قنیه منقول از حاشیۀ زفان گویاست که انبوییدن ستایش و بانگ کردن (است) چنانکه انبویدن (کذا). (مؤید الفضلاء). و رجوع به انبوییدن شود
آفریدن. (فرهنگ فارسی معین). انبوشتن است که آفریدن باشد. (احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1052 حاشیۀ 2). انبوشش. (نسخه ای از لغت اسدی از یادداشت مؤلف). آفرینش. (حاشیۀ فرهنگ نخجوانی). نشأت. خلق. بعث. (یادداشت مؤلف). انبوشش باشد. رودکی گفت: بودنت درخاک باشد بافدم همچنان کز خاک بود انبودنت. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 158). در چ اقبال (ص 392) چنین است: آفرینش بود که از چه پدید آمد رودکی گفت..، در قنیه منقول از حاشیۀ زفان گویاست که انبوییدن ستایش و بانگ کردن (است) چنانکه انبویدن (کذا). (مؤید الفضلاء). و رجوع به انبوییدن شود
اصل کاینات و آفرینش. (برهان قاطع) (انجمن آرا). اصل آفرینش و حقیقت کاینات. (ناظم الاطباء). مصحف، و صحیح، همان انبودن است و به معنی اصل کائنات و آفرینش نوشته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به انبودن شود
اصل کاینات و آفرینش. (برهان قاطع) (انجمن آرا). اصل آفرینش و حقیقت کاینات. (ناظم الاطباء). مصحف، و صحیح، همان انبودن است و به معنی اصل کائنات و آفرینش نوشته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به انبودن شود
فراوانی و افزونی و بسیاری و کثرت و جمعیت و جماعت. (ناظم الاطباء). بسیاری. تعدد. تکثر. کثرت. جمعیت. (فرهنگ فارسی معین). کثافت. زحام. ازدحام. تزاحم. گشنی. (یادداشت مؤلف) : چون کشف انبوهی غوغا بدید بانگ و ژخ ّ مردمان خشم آورید. رودکی (از صحاح الفرس) (احوال و اشعار رودکی ص 184). هنوز روز نبود که همه کوفه سیاه پوشیدند و مردمان بمزگت جامع آمدند و از انبوهی بر یکدیگر نشستند. (ترجمه تاریخ طبری). تا نماز پیشین انبوهی بودی. (تاریخ بیهقی ص 256). انبوهی یاران که دوربین و کاردان نباشند عین مضرتست. (کلیله و دمنه). از ترکستان بحکم انبوهی خانه و تنگی چراخور بولایت ماوراءالنهر آمدند. (راحهالصدور راوندی). خمر، جماعت مردم و انبوهی آنها. دیب، انبوهی موی. دأداءه، انبوهی. لکاک، انبوهی. خمر، تمامی موی سر و انبوهی آن. غنثره، انبوهی...و بسیاری موی سر. غمره، انبوهی مردم. (منتهی الارب).
فراوانی و افزونی و بسیاری و کثرت و جمعیت و جماعت. (ناظم الاطباء). بسیاری. تعدد. تکثر. کثرت. جمعیت. (فرهنگ فارسی معین). کثافت. زحام. ازدحام. تزاحم. گشنی. (یادداشت مؤلف) : چون کَشَف انبوهی غوغا بدید بانگ و ژخ ّ مردمان خشم آورید. رودکی (از صحاح الفرس) (احوال و اشعار رودکی ص 184). هنوز روز نبود که همه کوفه سیاه پوشیدند و مردمان بمزگت جامع آمدند و از انبوهی بر یکدیگر نشستند. (ترجمه تاریخ طبری). تا نماز پیشین انبوهی بودی. (تاریخ بیهقی ص 256). انبوهی یاران که دوربین و کاردان نباشند عین مضرتست. (کلیله و دمنه). از ترکستان بحکم انبوهی خانه و تنگی چراخور بولایت ماوراءالنهر آمدند. (راحهالصدور راوندی). خمر، جماعت مردم و انبوهی آنها. دیب، انبوهی موی. دأداءه، انبوهی. لکاک، انبوهی. خمر، تمامی موی سر و انبوهی آن. غنثره، انبوهی...و بسیاری موی سر. غمره، انبوهی مردم. (منتهی الارب).
کرگدن. (ناظم الاطباء). کرگ جنگی را گویند و آن جانوریست در هندوستان شبیه به گاومیش و بر سر بینی شاخی دارد. (برهان قاطع) (هفت قلزم) ، بر پشته برآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بازداشته شدن قوم در بدی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
کرگدن. (ناظم الاطباء). کرگ جنگی را گویند و آن جانوریست در هندوستان شبیه به گاومیش و بر سر بینی شاخی دارد. (برهان قاطع) (هفت قلزم) ، بر پشته برآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بازداشته شدن قوم در بدی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
بازیی است که چیزی زیر خاک کنند پس هرکه او را برآرد غالب باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). بازیی است کودکان را، چیزی را در حفره ای پنهان کنند هرکه بیرون آورد برنده شود. (از اقرب الموارد)
بازیی است که چیزی زیر خاک کنند پس هرکه او را برآرد غالب باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). بازیی است کودکان را، چیزی را در حفره ای پنهان کنند هرکه بیرون آورد برنده شود. (از اقرب الموارد)
درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان