جدول جو
جدول جو

معنی انبر - جستجوی لغت در جدول جو

انبر
آلت فلزی دو شاخه که با آن آتش را بردارند
تصویری از انبر
تصویر انبر
فرهنگ لغت هوشیار
انبر
((اَ بُ))
آلت فلزی دوشاخه که با آن آتش یا چیزی دیگر را برگیرند
تصویری از انبر
تصویر انبر
فرهنگ فارسی معین
انبر
وسیلۀ فلزی دوشاخه با دو فک که با آن آتش یا چیز دیگر را برگیرند
تصویری از انبر
تصویر انبر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انبره
تصویر انبره
حیوان موی ریخته، شتری که پشم هایش ریخته شده، اسب و شتر آبکش، برای مثال بر کنار جوی بینم رستۀ بادام و سیب / راست پنداری قطار اشترانند انبره (غواص - شاعران بی دیوان - ۳۲۶)
انبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبره
تصویر انبره
((اَ بُ رِ))
هر چیز موی ریخته را گویند عموماً و شتر موی ریخته مخصوصاً، اسب و شتر آبکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لانبر
تصویر لانبر
فرانسوی جولاهه دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبر
تصویر عنبر
زغال اخته
فرهنگ واژه فارسی سره
نام درختی در جنگلهای ایران که چوب آنرا زغال کنند و برگش را برای پوشش بامها بکار برند و میوه اش برای تغذیه گاوها است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازبر
تصویر ازبر
مردبزرگ گوش بلبله گوش، چارشانه، گزنده آزارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصبر
تصویر اصبر
صابرتر، بردبارتر، تواناتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنبر
تصویر بنبر
هندی سپستان از گیاهان دارویی سپستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انار
تصویر انار
(دخترانه)
میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
(پسرانه)
بزرگ تر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عنبر
تصویر عنبر
(دخترانه)
ماده ای چرب، خوشبو، و معطر که از معده یا روده نوعی ماهی گرفته می شود و امروزه در عطرسازی به کار می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قنبر
تصویر قنبر
(پسرانه)
نام یکی از تابعان علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
بزرگتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چنبر
تصویر چنبر
حلقه
فرهنگ واژه فارسی سره
شیر بیشه خرده ریزه، چابک، زود پاسخ (حاضر جواب) آلتی چوبین به شکل مکعب مستطیل که سطح فوقانی آن باز است و در آن خاک خشت و مانند آن کنند و از جایی به جای دیگر برند زنبه، مشکی که بر دو سر آن دو چوب تعبیه کنند و بدان آب کشند. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن بزند که آن باد با صدا از دهان او بجهد زنبغل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبر
تصویر چنبر
محیط دایره را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکبر
تصویر اکبر
بزرگتر، مهتر، مهین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغبر
تصویر اغبر
گرد آلوده، آنچه به رنگ خاکی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند. پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش باالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است رمان ارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبس
تصویر انبس
ترشروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبخ
تصویر انبخ
زفت اندام، خاک بسیار، سیاه تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبج
تصویر انبج
سنسکریت تازی شده انبه نغزک منجو منجه انبه، جمع انبجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبار
تصویر انبار
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبا
تصویر انبا
جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها، جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر
تصویر اندر
درون، داخل، تو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتر
تصویر انتر
میمون کوچک دم دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبیر
تصویر انبیر
پرکردن و مملو گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبه
تصویر انبه
ماخوذ از هندی، نوعی میوه خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبل
تصویر انبل
تیر اندازتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسر
تصویر انسر
جمع نسر، کرکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهر
تصویر انهر
جمع نهر، جوی ها (تک نهار) روزها روز دراز روز خسته کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمر
تصویر انمر
خجک دار (خجک خال) آلاپلنگی، ستور پیسه
فرهنگ لغت هوشیار