درخت انار، میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد، درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار
درخت انار، میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد، درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار
پر کردن و انبار کردن چیزی از چیزی دیگر. (برهان قاطع) (آنندراج). انباشتن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پر کردن. انبار کردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : تو جیحون مینبار هرگز بمشک که من برگشایم در گنج خشک. دقیقی. بینبارم این رود جیحون بمشک بمشک آب دریا کنم پاک خشک. دقیقی. ای شاه قلعه های دگر ساز کاین وزیر سالی دگر بزرّ بینبارد این حصار. فرخی. وآنگه آن کیسه بکافور بینباری درکشی سرش بابریشم زنگاری. منوچهری. اگر تو آسمان را درنوردی همان دریا بینباری بمردی. (ویس و رامین). خردمندا چه مشغولی بدین انبار بی حاصل که این انبارت از کشکین چو از حلوا بینبارد. ناصرخسرو. بیاغارد بخون پهلوی ماهی بینبارد بگرد افلاک گردان. ناصرخسرو. نه فلک را بکام بگذاریم پنج و چهار و سه را بینباریم. سنایی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 107 الف). بیک سخن دهن آرزو فروبندی بیک سخا دهن آز را بینباری جوابش چنین داد دانای دور که با چون منی برمینبار جور. نظامی. زمین کردار اگر با من نباشد آسمان خاکی در انبارم بسیل اشک از این هفت بنیادش. شمس طیبی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 107 الف). ، مانند شدن: از خواب و خور انباز تو گشته ست بهائم آمیزش تو بیشتر است انده کمتر. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 172)
پر کردن و انبار کردن چیزی از چیزی دیگر. (برهان قاطع) (آنندراج). انباشتن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پر کردن. انبار کردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : تو جیحون مینبار هرگز بمشک که من برگشایم در گنج خشک. دقیقی. بینبارم این رود جیحون بمشک بمشک آب دریا کنم پاک خشک. دقیقی. ای شاه قلعه های دگر ساز کاین وزیر سالی دگر بزرّ بینبارد این حصار. فرخی. وآنگه آن کیسه بکافور بینباری درکشی سَرْش بابریشم زنگاری. منوچهری. اگر تو آسمان را درنوردی همان دریا بینباری بمردی. (ویس و رامین). خردمندا چه مشغولی بدین انبار بی حاصل که این انبارت از کشکین چو از حلوا بینبارد. ناصرخسرو. بیاغارد بخون پهلوی ماهی بینبارد بگرد افلاک گردان. ناصرخسرو. نُه فلک را بکام بگذاریم پنج و چهار و سه را بینباریم. سنایی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 107 الف). بیک سخن دهن آرزو فروبندی بیک سخا دهن آز را بینباری جوابش چنین داد دانای دور که با چون منی برمینبار جور. نظامی. زمین کردار اگر با من نباشد آسمان خاکی در انبارم بسیل اشک از این هفت بنیادش. شمس طیبی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 107 الف). ، مانند شدن: از خواب و خور انباز تو گشته ست بهائم آمیزش تو بیشتر است انده کمتر. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 172)
شهرکیست بحدود نوبنجان (در فارس) و از آنجا چندی از اهل فضل خاسته اند، هوایش معتدل است و آب روان دارد. (نزههالقلوب چ دبیرسیاقی ص 152) (از فارسنامۀ ابن البلخی ص 143) ، {{اسم خاص}} نام سورۀ بیست و یکم قرآن مجید، مکی، دارای 112 آیه. نخستین آیه اش اینست: اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون
شهرکیست بحدود نوبنجان (در فارس) و از آنجا چندی از اهل فضل خاسته اند، هوایش معتدل است و آب روان دارد. (نزههالقلوب چ دبیرسیاقی ص 152) (از فارسنامۀ ابن البلخی ص 143) ، {{اِسمِ خاص}} نام سورۀ بیست و یکم قرآن مجید، مکی، دارای 112 آیه. نخستین آیه اش اینست: اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون
انارباذ. رستاقی از کورۀ اصفهان بوده است چنانکه حمزۀ اصفهانی آورده است. (التنبیه علی حدوث التصحیف ص 27). در ده ممنور از این رستاق آتشکده ای بوده است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 240). و نیز رجوع به اناربار شود
انارباذ. رستاقی از کورۀ اصفهان بوده است چنانکه حمزۀ اصفهانی آورده است. (التنبیه علی حدوث التصحیف ص 27). در ده ممنور از این رستاق آتشکده ای بوده است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 240). و نیز رجوع به اناربار شود
دامنۀ کوه، پیمون نام خطۀ بزرگی در انتهای شمال غربی ایتالیا، از دو طرف مغرب و شمال محاط بعقبۀ جبال آلپ و از جهت جنوب محدود بسلسلۀ جبال آپنین قسمت علیای حوضۀ نهر پو را تشکیل دهد. از طرف شمال، بسویس، از سمت مغرب بفرانسه و از جانب جنوب بلیگوریا و از سوی مشرق به لومباردیا محدود باشد و میان 44 درجه و 46 درجه و 27 دقیقۀ عرض شمالی و 5 درجه و 11 دقیقه و 6 درجه و 52 دقیقۀ طول شرقی امتداد یافته است. طول اعظم ممتده اش از جنوب غربی بسوی شمال شرقی به 282 و عرض اعظمش به 178 هزارگز میرسد. مساحت آن 29349 هزار گز مربع و کرسی آن شهر تورینو است و این خطه بچهار ایالت: تورینو، کونی، نواره، الکساندریا منقسم شده است. پیامونته تماماً در ساحل آدریاتیک واقع گشته و طرف علیای حوضۀ نهر پو را تشکیل میدهدو علاوه بر این رود، نهرهای: تانارو، استوره، بورمیدا، نربیا، دوآره، سسنا و تسین نیز از جبال واقعه در اطراف خطه سرچشمه گرفته و پس از سیراب کردن اراضی تماماً وارد نهر پو میشوند. جهات شمال و مغرب و جنوب این ایالت از دامنه های دو سلسلۀ جبال آلپ و آپنین تشکیل شده است، قسمت وسطی و جهت شرقی آن جلگه است و بااین وصف بازوئی از او بسوی شمال امتداد یافته تا اواسط کشانیده شود و علاوه بر این در میان تورینو و آلکساندریا کوهی ممتد از مشرق بسوی مغرب و در بین جلگه ها چندین تل و پشته نمایان است و در نتیجه مواقع و مناظری بس دلکش و خرم پدید آورده است. هوایش در کوهستانها بسیار سرد ولی سالم و در جلگه ها معتدل و در عین حال سریعالتحول میباشد. اراضی بسیار حاصلخیزی دارد علی الخصوص که فعالیت و سرزندگی سکنه اش بر رونق آن افزوده است و عمده محصولات آن عبارتست از: گندم، ذرت، کتان، کنف، برنج و دیگر حبوبات و تغذی عمده اهالی ازذرت است، باغ و باغچه های فراوان در دامنۀ جبال و بغازها دیده میشود و شراب بسیار خوب دارد، از آنجا ابریشم کلی بدست می آید، معدن آهن و غیره بسیار دارد ولی بسبب نبودن سوخت استخراج نمیشود و مرمرهای بسیار عالی سفید، سبز، زرد، سماقی و احجار بنائی بسیار زیبادارد، معادن نمک متبلور آن نیز بسیار است. چراگاههای فراوان نیز دارد، اما حیوانات اهلیش آنقدرها نیست. اسبهایش پرزور ولی کوچکند، حیوانات وحشی در کوههای بلند یافت میشود در جاهای پست حیوانات شکاری اندک است، صنایع آنجا روزبروز رو بترقی میرود و مخصوصاً کارخانجات منسوجات ابریشمی، نخی، پشمی فراوان دارد، ادوات و آلات فراوان از آهن و پولاد میسازند، کارخانجات اسلحه سازی و دباغخانه های بسیار دارد، خطوط آهن آن بسیارست و بوسیلۀ تونلی در سلسلۀ آلپ با خطوط آهن فرانسه اتصال یافته و تجارت پرفعالیتی بوجود آورده است. اهالی آنجا مردمی دلیر و کوشا هستند و با یک نوع زبان ایتالیائی قریب بزبان فرانسۀ ولایتی معمول در جنوب فرانسه تکلم میکنند که با زبان ایتالیائی ادبی بس متفاوتست و برخی نیز بزبان فرانسه سخن میگویند. خطۀپیامونته در ازمنۀ قدیمه مسکن گلها یعنی اقوام کلت بوده، بعدها رومیان آنجا را تصرف کردند و هنگام سقوط این دولت تدریجاً بدست هرول ها و استروگوتها و لومباردها افتاد و بالاخره تابع شارلمانی شد و سپس شکل نواحی ملوک الطوایفی گرفت و در اوائل قرن یازدهم میلادی هومبرتو کنت ساووا پاره ای از نقاط پیامونته را ضبط کرد و احفاد وی متدرجاً ممالک خود را توسعه دادند چنانکه آمدۀ هشتم از آن خاندان بسال 1391 میلادی عنوان دوک ساووا یافت و همچنین ویکتور آمدۀ دوم بر فرانسه و اسپانیول و اتریش در 1720 غلبه کرد و عنوان پادشاهی ساردنی را بدست آورد. در 1796 بناپارت پیامونته را ضبط کرد و بفرانسه ملحق ساخت و در نتیجه ویکتور امانوئل اول بساردنی منتقل شد و پس از سقوط بناپارت در 1814 بجای خود بازگشت و از سال 1848 پیامونته برای پرورش فکر اتحاد ایتالیا مرکزیتی پیدا کرد چنانکه ویکتور امانوئل بدستیاری نیروهای فرانسوی اکثر نقاط ایتالیا را از دولت اتریش بازپس گرفت و عنوان پادشاهی ایتالیا را بدست آورد و بکمک گاریبالدی و ماچینی و کاوورک اتحاد ایتالیا را بسط داد و پایتخت را اول به فلورانس و سپس به رم منتقل ساخت. (قاموس الاعلام ترکی)
دامنۀ کوه، پیمون نام خطۀ بزرگی در انتهای شمال غربی ایتالیا، از دو طرف مغرب و شمال محاط بعقبۀ جبال آلپ و از جهت جنوب محدود بسلسلۀ جبال آپنین قسمت علیای حوضۀ نهر پو را تشکیل دهد. از طرف شمال، بسویس، از سمت مغرب بفرانسه و از جانب جنوب بلیگوریا و از سوی مشرق به لومباردیا محدود باشد و میان 44 درجه و 46 درجه و 27 دقیقۀ عرض شمالی و 5 درجه و 11 دقیقه و 6 درجه و 52 دقیقۀ طول شرقی امتداد یافته است. طول اعظم ممتده اش از جنوب غربی بسوی شمال شرقی به 282 و عرض اعظمش به 178 هزارگز میرسد. مساحت آن 29349 هزار گز مربع و کرسی آن شهر تورینو است و این خطه بچهار ایالت: تورینو، کونی، نواره، الکساندریا منقسم شده است. پیامونته تماماً در ساحل آدریاتیک واقع گشته و طرف علیای حوضۀ نهر پو را تشکیل میدهدو علاوه بر این رود، نهرهای: تانارو، استوره، بورمیدا، نربیا، دوآره، سسنا و تسین نیز از جبال واقعه در اطراف خطه سرچشمه گرفته و پس از سیراب کردن اراضی تماماً وارد نهر پو میشوند. جهات شمال و مغرب و جنوب این ایالت از دامنه های دو سلسلۀ جبال آلپ و آپنین تشکیل شده است، قسمت وسطی و جهت شرقی آن جلگه است و بااین وصف بازوئی از او بسوی شمال امتداد یافته تا اواسط کشانیده شود و علاوه بر این در میان تورینو و آلکساندریا کوهی ممتد از مشرق بسوی مغرب و در بین جلگه ها چندین تل و پشته نمایان است و در نتیجه مواقع و مناظری بس دلکش و خرم پدید آورده است. هوایش در کوهستانها بسیار سرد ولی سالم و در جلگه ها معتدل و در عین حال سریعالتحول میباشد. اراضی بسیار حاصلخیزی دارد علی الخصوص که فعالیت و سرزندگی سکنه اش بر رونق آن افزوده است و عمده محصولات آن عبارتست از: گندم، ذرت، کتان، کنف، برنج و دیگر حبوبات و تغذی عمده اهالی ازذرت است، باغ و باغچه های فراوان در دامنۀ جبال و بغازها دیده میشود و شراب بسیار خوب دارد، از آنجا ابریشم کلی بدست می آید، معدن آهن و غیره بسیار دارد ولی بسبب نبودن سوخت استخراج نمیشود و مرمرهای بسیار عالی سفید، سبز، زرد، سماقی و احجار بنائی بسیار زیبادارد، معادن نمک متبلور آن نیز بسیار است. چراگاههای فراوان نیز دارد، اما حیوانات اهلیش آنقدرها نیست. اسبهایش پرزور ولی کوچکند، حیوانات وحشی در کوههای بلند یافت میشود در جاهای پست حیوانات شکاری اندک است، صنایع آنجا روزبروز رو بترقی میرود و مخصوصاً کارخانجات منسوجات ابریشمی، نخی، پشمی فراوان دارد، ادوات و آلات فراوان از آهن و پولاد میسازند، کارخانجات اسلحه سازی و دباغخانه های بسیار دارد، خطوط آهن آن بسیارست و بوسیلۀ تونلی در سلسلۀ آلپ با خطوط آهن فرانسه اتصال یافته و تجارت پرفعالیتی بوجود آورده است. اهالی آنجا مردمی دلیر و کوشا هستند و با یک نوع زبان ایتالیائی قریب بزبان فرانسۀ ولایتی معمول در جنوب فرانسه تکلم میکنند که با زبان ایتالیائی ادبی بس متفاوتست و برخی نیز بزبان فرانسه سخن میگویند. خطۀپیامونته در ازمنۀ قدیمه مسکن گلها یعنی اقوام کلت بوده، بعدها رومیان آنجا را تصرف کردند و هنگام سقوط این دولت تدریجاً بدست هرول ها و استروگوتها و لومباردها افتاد و بالاخره تابع شارلمانی شد و سپس شکل نواحی ملوک الطوایفی گرفت و در اوائل قرن یازدهم میلادی هومبرتو کنت ساووا پاره ای از نقاط پیامونته را ضبط کرد و احفاد وی متدرجاً ممالک خود را توسعه دادند چنانکه آمدۀ هشتم از آن خاندان بسال 1391 میلادی عنوان دوک ساووا یافت و همچنین ویکتور آمدۀ دوم بر فرانسه و اسپانیول و اتریش در 1720 غلبه کرد و عنوان پادشاهی ساردنی را بدست آورد. در 1796 بناپارت پیامونته را ضبط کرد و بفرانسه ملحق ساخت و در نتیجه ویکتور امانوئل اول بساردنی منتقل شد و پس از سقوط بناپارت در 1814 بجای خود بازگشت و از سال 1848 پیامونته برای پرورش فکر اتحاد ایتالیا مرکزیتی پیدا کرد چنانکه ویکتور امانوئل بدستیاری نیروهای فرانسوی اکثر نقاط ایتالیا را از دولت اتریش بازپس گرفت و عنوان پادشاهی ایتالیا را بدست آورد و بکمک گاریبالدی و ماچینی و کاوورک اتحاد ایتالیا را بسط داد و پایتخت را اول به فلورانس و سپس به رم منتقل ساخت. (قاموس الاعلام ترکی)
انباربان. انباری. (زمخشری). کسی که انبار ذخیره بآن سپرده است. (ناظم الاطباء). محافظ انبار. نگهبان محل کالا و ارزاق. (فرهنگ فارسی معین). حسابدار انبار. حافظ انبار. آنکه حساب محتوی انبار با اوست. (یادداشت مؤلف) ، رقیب داشتن: چوآمد بشاه جهان آگهی که انباز دارد بشاهنشهی. فردوسی
انباربان. انباری. (زمخشری). کسی که انبار ذخیره بآن سپرده است. (ناظم الاطباء). محافظ انبار. نگهبان محل کالا و ارزاق. (فرهنگ فارسی معین). حسابدار انبار. حافظ انبار. آنکه حساب محتوی انبار با اوست. (یادداشت مؤلف) ، رقیب داشتن: چوآمد بشاه جهان آگهی که انباز دارد بشاهنشهی. فردوسی
محل انبار. جایی که در آن انبارهایی ساخته باشند: این دیه در قدیم انبارستان بوده است زیرا که انبارهای عجم بدین دیه بوده است. (تاریخ قم ص 64) ، مشرک. (فرهنگ فارسی معین)
محل انبار. جایی که در آن انبارهایی ساخته باشند: این دیه در قدیم انبارستان بوده است زیرا که انبارهای عجم بدین دیه بوده است. (تاریخ قم ص 64) ، مشرک. (فرهنگ فارسی معین)