جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انباریدن

انباریدن

انباریدن
انبارد خواهد انبارد بینبارانبارنده انبارده انبارش) پر کردن انبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

انباریدن

انباریدن
انبار کردن و پر کردن، برآوردن آرد را از سوراخ پرویزن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اوباریدن

اوباریدن
اوباردن، بلع کردن، بلعیدن، فرو بردن به حلق، ناجویده فرو بردن
اوباریدن
فرهنگ فارسی عمید

انگاریدن

انگاریدن
انگاشتن، برای مِثال چو باد در قفس انگار کار دولت خصم / از آنکه دیر نپاید چو آب در غربال (انوری - ۲۸۲)
انگاریدن
فرهنگ فارسی عمید