جدول جو
جدول جو

معنی انبارات - جستجوی لغت در جدول جو

انبارات
(اَمْ)
جمع واژۀ انبار. استخرها و تالابها: و جایها که آب از آن کشند و انبارات یعنی برکه ها. (تاریخ قم ص 42). و رجوع به انبار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخبارات
تصویر اخبارات
جمع اخبار که خود جمع خبر است (برخف معمول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انضباطات
تصویر انضباطات
جمع انضباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطباعات
تصویر انطباعات
نگارش جمع انطباع یا اداره انطباعات. اداره نگارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطباقات
تصویر انطباقات
جمع انطباق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعامات
تصویر انعامات
جمع انعام بخششها دهشها عطاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاذات
تصویر انفاذات
جمع انفاذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاقات
تصویر انفاقات
جمع انفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفجارات
تصویر انفجارات
جمع انفجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقباضات
تصویر انقباضات
جمع انقباض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکسارات
تصویر انکسارات
جمع انکسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسانات
تصویر انسانات
جمع انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتاجات
تصویر انتاجات
جمع انتاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتباهات
تصویر انتباهات
جمع انتباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشارات
تصویر انتشارات
جمع انتشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتظارات
تصویر انتظارات
چشمداشت ها پیوس ها پر موها جمع انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحصارات
تصویر انحصارات
جمع انحصار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظهارات
تصویر اظهارات
جمع اظهار بیانات گفته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکارات
تصویر انکارات
جمع انکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختبارات
تصویر اختبارات
جمع اختبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرارات
تصویر ادرارات
جمع ادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطارات
تصویر اخطارات
جمع اخطار
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که انبار را به او سپرده باشند و کلا حساب کالاها را داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتبارات
تصویر اعتبارات
جمع اعتبار، هنگ ها، ورسنگ ها، ارزش ها جمع اعتبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرارات
تصویر اقرارات
جمع اقرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبعاثات
تصویر انبعاثات
جمع انبعاث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبساطات
تصویر انبساطات
جمع انبساط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبارگو
تصویر انبارگو
فرانسوی باربست بازداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبارده
تصویر انبارده
پر شده مملو انباشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباردن
تصویر انباردن
پرکردن، انبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجباراً
تصویر اجباراً
((اِ رَ نْ))
از روی ناچاری و اکراه، به ستم و زور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتشارات
تصویر انتشارات
مجموعه آن چه به وسیله یک موسسه یا نهادی چاپ و منتشر می شود، مجموعه ای که در زمینه امور چاپ و نشر فعالیت می کند، ناشر، مؤسسه یا محل نشر و فروش کتاب، جمع انتشار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انبارده
تصویر انبارده
((اَ دِ یا دَ))
انباردن، پرشده، مملو، انباشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباردن
تصویر انباردن
((~ دَ))
پر کردن، انباشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباردن
تصویر انباردن
ذخیره کردن
فرهنگ واژه فارسی سره