شهری به یونان قدیم در ’به اوتی’ و بر کنار رود ’آسوپوس’ واقع است، در سال 457 قبل از میلاد اسپارتیها در این شهر بر آتنیها پیروز شدند، این شهر یکی از شهرهای مهم بود و اکنون بنام ’اسکامینو’ معروف است و 1000 تن سکنه دارد، معروفیت این شهر بر اثر وجود مجسمه های قدیمی و زیبایی است که از گل پخته ساخته اند و در یکی از گورستانهای باستانی کشف شده است، علاوه بر این مجسمه ها از آثار باستانی بقایای معبدی و برجی در این شهر موجود است
شهری به یونان قدیم در ’به اوتی’ و بر کنار رود ’آسوپوس’ واقع است، در سال 457 قبل از میلاد اسپارتیها در این شهر بر آتنیها پیروز شدند، این شهر یکی از شهرهای مهم بود و اکنون بنام ’اسکامینو’ معروف است و 1000 تن سکنه دارد، معروفیت این شهر بر اثر وجود مجسمه های قدیمی و زیبایی است که از گل پخته ساخته اند و در یکی از گورستانهای باستانی کشف شده است، علاوه بر این مجسمه ها از آثار باستانی بقایای معبدی و برجی در این شهر موجود است
شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار، ملا. منلا. عالم. طالب علوم دینیه، مکتب دار کودکان. معلم کتّاب. - آخوندبازی، توسل بحیل شرعی. آخوند نباشد درد و غم، گفتن، کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن
شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار، ملا. منلا. عالم. طالب علوم دینیه، مکتب دار کودکان. معلم کُتّاب. - آخوندبازی، توسل بحیل شرعی. آخوند نباشد درد و غم، گفتن، کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن
در اوستا، اناهیتا یا اناهیته مرکب از جزء ’ا’، ادات نفی + آهیته یعنی چرکین و پلید و ناپاک، ’ا’ نفی بنا بقاعده دستور زبان اوستایی، چون بکلمه آهیته پیوسته مابین آنها نون وقایه فاصله شده است مانند انیران (= ان ایران = غیرایرانی، بیگانه) ، بنابراین اناهیته یعنی پاک و بی آلایش، در اوستا این صفت بارها در مورد فرشتگان و اشیاء استعمال شده، غالباً مهر و تشتر (تیر) و هوم و برسم و آب زور و فروغ و غیره بصفت اناهیته یعنی پاکی و بی آلایشی متصف شده اند. در پارسی باستان نیز همین کلمه چهار جا به معنی فرشته بما رسیده. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 329).
در اوستا، اناهیتا یا اناهیته مرکب از جزء ’اَ’، ادات نفی + آهیته یعنی چرکین و پلید و ناپاک، ’اَ’ نفی بنا بقاعده دستور زبان اوستایی، چون بکلمه آهیته پیوسته مابین آنها نون وقایه فاصله شده است مانند انیران (= ان ایران = غیرایرانی، بیگانه) ، بنابراین اناهیته یعنی پاک و بی آلایش، در اوستا این صفت بارها در مورد فرشتگان و اشیاء استعمال شده، غالباً مهر و تشتر (تیر) و هوم و برسم و آب زور و فروغ و غیره بصفت اناهیته یعنی پاکی و بی آلایشی متصف شده اند. در پارسی باستان نیز همین کلمه چهار جا به معنی فرشته بما رسیده. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 329).
به معنی جداجداشده یا ترساننده، غالباً قصد از این لفظ وقف نمودن حیوان یا شخص یا مکانی می باشد برای هلاکت و معنی آن با معنی حرام نمودن یکی است. و اناثیما به معنی ملعون نیز آمده. (از قاموس کتاب مقدس)
به معنی جداجداشده یا ترساننده، غالباً قصد از این لفظ وقف نمودن حیوان یا شخص یا مکانی می باشد برای هلاکت و معنی آن با معنی حرام نمودن یکی است. و اناثیما به معنی ملعون نیز آمده. (از قاموس کتاب مقدس)
گورخر. (فرهنگ فرانسه بفارسی سعید نفیسی). حیوان پستاندار وحشی که در ایران و هند زندگی می کند و حد فاصل بین خر و اسب است. (از لاروس). و رجوع به گورخر شود
گورخر. (فرهنگ فرانسه بفارسی سعید نفیسی). حیوان پستاندار وحشی که در ایران و هند زندگی می کند و حد فاصل بین خر و اسب است. (از لاروس). و رجوع به گورخر شود
ناگیرنده، مقابل گیرا، ناتوان از گرفتن، که نتواند گرفت: و یک دست ایشان مفلوج شده بود و ناگیرا شده و تا زمان وفات همچنان بوده، (مزارات کرمان ص 136)، غیرجذاب، نادلنشین
ناگیرنده، مقابل گیرا، ناتوان از گرفتن، که نتواند گرفت: و یک دست ایشان مفلوج شده بود و ناگیرا شده و تا زمان وفات همچنان بوده، (مزارات کرمان ص 136)، غیرجذاب، نادلنشین
انگور. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به انگور شود، ابره، هر فرش که باشد و نوعی از گستردنی نگارین. (آنندراج) : باغات چهارگانه... مبسوط به انواع انماط عبقری. و معطر به روایح اسفاط عنبری. (ترجمه محاسن اصفهان) ، جامۀ پشمین که بر هودج افکنند. (آنندراج)
انگور. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به انگور شود، ابره، هر فرش که باشد و نوعی از گستردنی نگارین. (آنندراج) : باغات چهارگانه... مبسوط به انواع انماط عبقری. و معطر به روایح اسفاط عنبری. (ترجمه محاسن اصفهان) ، جامۀ پشمین که بر هودج افکنند. (آنندراج)
کوکنار و غورۀ خشخاش. (از برهان قاطع) (از برهان جامع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 98 ب). غورۀکوکنار، چه گیراسرفه است و چون او برای سرفه نافع است بدین نام خواندند. (از فرهنگ رشیدی) : ندارم باده چون کوکنار جویم انارگیرا بجای گل ببویم. میرنظمی (از فرهنگ شعوری ورق 98 ب) ، اناط البعیر، به آماس نوطه گرفتار شد آن شتر. (ناظم الاطباء). نوطه. رسیده شدن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، اناطت الارض، بسیار شد در آن زمین درخت طلح و یا شوره گز. (ناظم الاطباء). بسیار شد درآن زمین درخت طلح و طرفاء. (از شرح قاموس) ، موکول کردن. منوط کردن. (فرهنگ فارسی معین)
کوکنار و غورۀ خشخاش. (از برهان قاطع) (از برهان جامع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 98 ب). غورۀکوکنار، چه گیراسرفه است و چون او برای سرفه نافع است بدین نام خواندند. (از فرهنگ رشیدی) : ندارم باده چون کوکنار جویم انارگیرا بجای گل ببویم. میرنظمی (از فرهنگ شعوری ورق 98 ب) ، اناط البعیر، به آماس نوطه گرفتار شد آن شتر. (ناظم الاطباء). نوطه. رسیده شدن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، اناطت الارض، بسیار شد در آن زمین درخت طلح و یا شوره گز. (ناظم الاطباء). بسیار شد درآن زمین درخت طلح و طرفاء. (از شرح قاموس) ، موکول کردن. منوط کردن. (فرهنگ فارسی معین)
میوه رز میوه مو. این میوه بصورت یک خوشه مرکب از دانه هاست که هر یک را حبه یا دانه انگور گویند و آنها بشکل کروی بیضوی تخم مرغی برنگها و باندازه های مختلف اند، درخت رز مو
میوه رز میوه مو. این میوه بصورت یک خوشه مرکب از دانه هاست که هر یک را حبه یا دانه انگور گویند و آنها بشکل کروی بیضوی تخم مرغی برنگها و باندازه های مختلف اند، درخت رز مو