جدول جو
جدول جو

معنی اناگر - جستجوی لغت در جدول جو

اناگر(اُ)
گورخر. (فرهنگ فرانسه بفارسی سعید نفیسی). حیوان پستاندار وحشی که در ایران و هند زندگی می کند و حد فاصل بین خر و اسب است. (از لاروس). و رجوع به گورخر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شناگر
تصویر شناگر
کسی که در آب شنا می کند، کسی که شناوری بداند، آشنا به آب، آب ورز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بناگر
تصویر بناگر
معمار، بنا، کارگر ساختمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثناگر
تصویر ثناگر
ستایشگر، مداح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشناگر
تصویر اشناگر
شناگر، شناور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگار
تصویر انگار
انگاشتن، پسوند متصل به واژه به معنای انگارنده مثلاً سهل انگار،
گویی، به نظر می رسد، بپندار، تصور کن
انگار کردن: پندار کردن، فرض کردن، گمان کردن، خیال کردن
انگارنه انگار: هنگامی گفته می شود که شخصی خود را ناآگاه جلوه می دهد و اتفاقی را نادیده می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غناگر
تصویر غناگر
خواننده، آوازخوان، نوازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
شناور، آب باز، شنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصور پندار، کارناتمام طرح انگاره، در ترکیب بمعنی (انگارنده) آید یعنی پندارنده تصور کننده: سهل انگار، فرض کن و آن بجای ادات تشبیه بکار رود گویی پنداری: (زن برادر انسان چنان رفتار میکند که انگار آدم عضو زائد خانواده و بحق او تعدی کرده است) (دشتی. فتنه) یا انگار نه انگار. موضوع را نادیده فرض کن، مثل اینکه هرگز نبود گویی وجود نداشت (در مورد نفی استعمال میشود)، یا انگارچیزی را کردن، از آن صرفنظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انادر
تصویر انادر
جمع اندر، خرمنگاه ها جایی که در آن خرمن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غناگر
تصویر غناگر
خواننده و نوازنده آوازه خوان سغنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناگر
تصویر ثناگر
ستایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بناگر
تصویر بناگر
معمار، کارگر، بنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگار
تصویر انگار
((اِ))
گمان، پندار، طرح ناتمام، گویی، پنداری، نه، تکیه کلامی دال بر بیهودگی کاری یا نفی مطلق تاثیر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
((ش گَ))
کسی که در آب شنا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غناگر
تصویر غناگر
((~. گَ))
آوازه خوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگار
تصویر انگار
فرض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
Swimmer, Swimming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nageur, nageant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
zwemmer, zwemmend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
yüzücü, yüzme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
泳者 , 泳ぐ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
שַׂחְיָן , שׁוֹחֶה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
수영선수 , 수영하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
perenang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
तैराक , तैरता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
пловец , плавающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
Schwimmer, schwimmend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nadador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nuotatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
nadador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
游泳者 , 游泳的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
pływak, pływający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
плавець , плаваючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شناگر
تصویر شناگر
mwogeleaji, mrembo
دیکشنری فارسی به سواحیلی