تفسیر و شرح کتاب اوستا یا کتاب زند، برای مثال چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسک خوان شده از عشقش و ایارده گوی (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۲)
تفسیر و شرح کتاب اوستا یا کتاب زند، برای مِثال چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نَسَک خوان شده از عشقش و ایارده گوی (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۲)
دهی است جزء دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 21هزارگزی باختر آستانه و 21هزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. دارای 616 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن، قلمستان، بادام، انگور. اهالی به کشاورزی، قالیچه بافی گذران میکنند. راه مالرو و از طریق تاج دولتشاه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 21هزارگزی باختر آستانه و 21هزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. دارای 616 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن، قلمستان، بادام، انگور. اهالی به کشاورزی، قالیچه بافی گذران میکنند. راه مالرو و از طریق تاج دولتشاه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
به معنی تنگنا، شهر سبطیساکار بود که بعضی، موقع آنرا در قسمت شمالی آن ملک و بعضی در نزد مسکره و سایرین در نزد ناعوره که در طرف شرقی کوه حرمون صغیر واقع است دانسته اند. (از قاموس کتاب مقدس)
به معنی تنگنا، شهر سبطیساکار بود که بعضی، موقع آنرا در قسمت شمالی آن ملک و بعضی در نزد مسکره و سایرین در نزد ناعوره که در طرف شرقی کوه حرمون صغیر واقع است دانسته اند. (از قاموس کتاب مقدس)
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 100 تن سکنه دارد. از رود خانه پوتو آبیاری میشود. محصولش غلات، برنج، پشم ولبنیات و صنایع دستی قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی برای چادر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 100 تن سکنه دارد. از رود خانه پوتو آبیاری میشود. محصولش غلات، برنج، پشم ولبنیات و صنایع دستی قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی برای چادر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
بنا بنوشتۀ رابینو جنگلهای بین نشتارود تا پسندرود در نزدیکی تنکابن را بمناسبت آنکه پر از درختان اناراست انارکله می نامند. (از ترجمه فارسی سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 47، متن انگلیسی ص 24)
بنا بنوشتۀ رابینو جنگلهای بین نشتارود تا پسندرود در نزدیکی تنکابن را بمناسبت آنکه پر از درختان اناراست انارکله می نامند. (از ترجمه فارسی سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 47، متن انگلیسی ص 24)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان قائمشهر با 420 تن سکنه. آب آن از بندان و چاه و محصول آن برنج، پنبه، غلات، صیفی و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3) ، ج انظام و انظومه. (از ذیل اقرب الموارد). جمع واژۀ انظومه. جج نظام. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردات آن شود
دهی است از بخش مرکزی شهرستان قائمشهر با 420 تن سکنه. آب آن از بندان و چاه و محصول آن برنج، پنبه، غلات، صیفی و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3) ، ج ِانظام و انظومه. (از ذیل اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ انظومه. جج ِ نظام. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردات آن شود
چگونگی پازند است (صحاح الفرس). به معنی پازند است و پازند تفسیر زند که شرح و تفسیر اوستاست. (لغت نامۀ اسدی ص 477) اکارده. (یادداشت مرحوم دهخدا). اکرده. (یادداشت مرحوم دهخدا). برخی از مجوسان اگرده اش نیز خوانند. (التنبیه و الاشراف مسعودی). وصورت هر دو (اگرده و ایارده) هر دو به خط پهلوی یکسان است. (یادداشت مرحوم دهخدا). ثم عمل زرادشت تفسیراً عند عجزهم عن فهمه [عن فهم اوستا] و سمّوا التفسیر زیداً [زنداً] ثم عمل للتفسیر تفسیراً و سمّاه بازید [پازند] ثم عمل علمائهم بعد وفات زرادشت تفسیر التفسیر و سمّوا هذا التفسیر بارده (از مروج الذهب مسعودی) : ببینم آخر روزی به کام دل خود را گهی ایارده خوانم شها گهی خرده. دقیقی (از لغت نامۀ اسدی ص 486) ، {{اسم مصدر}} سیاست. (از اقرب الموارد). رجوع به ایالت شود
چگونگی پازند است (صحاح الفرس). به معنی پازند است و پازند تفسیر زند که شرح و تفسیر اوستاست. (لغت نامۀ اسدی ص 477) اکارده. (یادداشت مرحوم دهخدا). اکرده. (یادداشت مرحوم دهخدا). برخی از مجوسان اگرده اش نیز خوانند. (التنبیه و الاشراف مسعودی). وصورت هر دو (اگرده و ایارده) هر دو به خط پهلوی یکسان است. (یادداشت مرحوم دهخدا). ثم عمل زرادشت تفسیراً عند عجزهم عن فهمه [عن فهم اوستا] و سمّوا التفسیر زیداً [زنداً] ثم عمل للتفسیر تفسیراً و سَمّاه بازید [پازند] ثم عمل علمائهم بعد وفات زرادشت تفسیر التفسیر و سمّوا هذا التفسیر بارده (از مروج الذهب مسعودی) : ببینم آخر روزی به کام دل خود را گهی ایارده خوانم شها گهی خرده. دقیقی (از لغت نامۀ اسدی ص 486) ، {{اِسمِ مَصدَر}} سیاست. (از اقرب الموارد). رجوع به ایالت شود