جدول جو
جدول جو

معنی امیرزاده - جستجوی لغت در جدول جو

امیرزاده
فرزند امیر
تصویری از امیرزاده
تصویر امیرزاده
فرهنگ فارسی عمید
امیرزاده(اَ دَ / دِ)
فرزند امیر. (فرهنگ فارسی معین). شاهزاده. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) : دو امیرزاده در مصر بود یکی علم آموخت و آن دگر مال اندوخت. (گلستان).
لغت نامه دهخدا
امیرزاده
شاهپور، شاهزاده، ملکزاده، میرزاده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میرزاد
تصویر میرزاد
میرزاده، امیرزاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امامزاده
تصویر امامزاده
فرزند یا نوۀ یکی از امامان، کنایه از مقبرۀ فرزندان یا نوه های امامان، فرزند شخصی بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
(عَ دَ / دِ)
بزرگ زاده. وزیرزاده. خواجه زاده:
اگر رئیس نیم یا عمیدزاده نیم
ستوده نسبت و اصلم ز دودۀ فضلاست.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ / دِ)
مخفف میرزاده، امیرزاده، (از یادداشت مؤلف) :
این، چو روز بار لشکر پیش میر میرزاد
وان چوروز عرض پیلان پیش شاه شهریار،
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 28)،
با دهش دست و دین و داد همی باش
میر همی باش و میرزاد همی باش،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(اَ دِهْ)
دهی است از بخش بندی شهرستان بابل با 195 تن سکنه. آب از چشمۀ بولک و محصول آن برنج و غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
امیرزاده. شاهزاده. میرزا: عازم اردوی پادشاه بودند و پادشاه ا میرزا شاهرخ بوده به سمرقند رفته بود. (مزارات کرمان ص 43). ورجوع به همین کتاب ص 45 و 54 و 108، و میرزا شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
حاجی پیرزاده، محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هجری قمری سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. (تاریخ ادبیات براون مقدمۀج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج، یا یب، یج، کب، کد)
لغت نامه دهخدا
(دَ/ دِ)
فرزند پیر و شیخ و مرشد، پیرزاد
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ/نِ)
مرکّب از: امیر عربی + انۀ فارسی، شاهانه. (ناظم الاطباء)، شاهوار. (آنندراج)،
لغت نامه دهخدا
(دُدَ / دِ)
مادرزاد. (آنندراج). و رجوع به مادرزاد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بو یَ ؟)
عبدالحلیم بن محمد (مولی...). متوفی بسال 1013 هجری قمری او راست: تعلیقه ای بر اشباه و نظائر ابن نجم و نیز شرحی بر هدایه فی الفروع تألیف برهان الدین علی بن ابی بکر المرغینانی الحنفی. (کشف الظنون). و رجوع به عبدالحلیم اخی زاده شود
یحیی بن عبدالحلیم. متوفی بسال 1020 هجری قمری او راست: رسالۀ بحریه
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ دَ / دِ)
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان با 108 تن سکنه. آب آن از پلرود و محصول آن برنج و چای است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ هَِ دَ / دِ)
دهی است از بخش مرکزی آستانۀ شهرستان لاهیجان با 354 تن سکنه. آب آن از کیاجوی سفیدرود و محصول آن برنج، ابریشم و کمی کنف و صیفی کاری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ اَ هََ)
ابن منصور بن زید بلخی. پدر ابراهیم ادهم بود:
حسن کجا شد و کو بایزید بسطامی
امیر ادهم و فرزند آن هنرپرور؟
ناصرخسرو.
رجوع به ادهم و ابراهیم ادهم شود
لغت نامه دهخدا
(شِ گُ تَ / تِ)
مخفف امیرزاده. رجوع به میر و میرزاد و میرزا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امیرانه
تصویر امیرانه
پارسی است میرانه شاهوار
فرهنگ لغت هوشیار
امیر زاده شاهزاده: میر زاده چون بدیدش آن طبق چون نخوانده بود هرگزاین ورق. (منطق الطیر)، سید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامزاده
تصویر امامزاده
پیشوازاد
فرهنگ لغت هوشیار
میرزاده: آمدی روزی بمکتب میرداد کودکی را دید پیش میرزاد. (منطق الطیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیر زاده
تصویر امیر زاده
پارسی است میر زاده فرزند امیر شاهزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرزاده
تصویر میرزاده
((دِ))
امیرزاده، شاهزاده، سید
فرهنگ فارسی معین
حرامزاده، خشوک، غیرزاد، ولدالزنا
متضاد: حلال زاده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی