جدول جو
جدول جو

معنی املدان - جستجوی لغت در جدول جو

املدان
(اُ لُ)
نرم ونازک از مردم و از شاخۀ درخت. رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اردلان
تصویر اردلان
(پسرانه)
مرکب از ارد (درستی و راستی و پارسائی) + لان (مزید موخر)، نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امرداد
تصویر امرداد
از امشاسپندان در آیین زردشتی، مرداد، روز هفتم از هر ماه خورشیدی، ماه پنجم از سال خورشیدی، مرداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امتنان
تصویر امتنان
سپاسگزار بودن، سپاس داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
دراز شدن، کشیده شدن، طول کشیدن، کشیدگی، کشش، درازی، راستا
فرهنگ فارسی عمید
(عَ دَ)
جنبیدن و شادمانی نمودن. ملد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جنبیدن شاخه و میوۀ آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ مِ)
نام محلی است. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع) ، شی ٔ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). گویند ما له امر و لا امره، نیست او را چیزی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). چیز
لغت نامه دهخدا
(بَ جَ دَ / دِ)
کسی که طریقۀ نوشتن کلمات را بخوبی می داند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
بصیغۀ تثنیه، دو آب از آن بنی ضبه در لغاط. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
املد. (از آنندراج). و رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
(اُ مَ)
دهی است از بخش صومعه سرای شهرستان فومن با 724 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و استخر و محصول آن برنج، توتون سیگار وکمی ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اُ لُ نی ی)
نرم ونازک از مردم و از شاخۀ درخت. رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امتداش
تصویر امتداش
گرفتن، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرداد
تصویر امرداد
مرداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتحان
تصویر امتحان
بیازمودن، آزمودن، آزمون، تجربه، آزمایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتداح
تصویر امتداح
ستودن، فراخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
دراز و کشیده شدن، طول مد وکشش، کشیدگی و درازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتدار
تصویر امتدار
کلوخ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
آن دو مونث که (ترجمان القران ترتیب عادل ص 13) صیغه تثنیه مونث (اسم موصول) در حالت رفعی واللتین در حالت نصبی و جری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتنان
تصویر امتنان
منت گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتهان
تصویر امتهان
بخشیدن، خوار داشت، ناتوانی، پرستاکی (خدمت)
فرهنگ لغت هوشیار
آن دو مذکر که (ترجمان القران ترتیب عادل ص 13) صیقه تثنیه مذکر (اسم موصول) در حالت رفعی و اللذین در حالت نصبی و جری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصل دان
تصویر اصل دان
ریشه دان شناسنده اصل عارف بحقیقت اشیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلدار
تصویر اصلدار
نژاده: پدر مادر دار ریشه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
انکار و حاشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتدان
تصویر ارتدان
دوک و دوکدان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجودان
تصویر اجودان
آجودان، افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
((اَ رَ))
حاشا، انکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امرداد
تصویر امرداد
((اَ مُ یا مِ))
مرداد، بی مرگی، نام یکی از هفت امشاسپندان، نماد جاویدانی اهورامزدا. نام هفتمین روز از هر ماه شمسی و نیز نام ماه پنجم از هر سال خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امتنان
تصویر امتنان
((اِ تِ))
سپاس داشتن، منت نهادن، نعمت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
((اِ تِ))
کشیده شدن، کشش، درازی، طول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امتحان
تصویر امتحان
((اِ تِ))
آزمودن، آزمایش، تجربه، جمع امتحانات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امتحان
تصویر امتحان
آزمون، آزمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امتنان
تصویر امتنان
سپاسگذاری
فرهنگ واژه فارسی سره