- املد
- نرم و نازک
معنی املد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خنثی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
انتظار، آرزو، تکیه گاه، محل پناه، اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن،
زفت (بخیل) نرم و تابان
بزرگوار و جوانمرد و باشرف
آرزو، خواسته آرزو، رجا، آرمان، متوقع
نرم ونازک، بیابان
پر کردن، مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد، نوشتن مطلبی که بشخص تقریر کنند دیکته، طریقه نوشتن کلمات درست نویسی رسمالخط
مالک تر، نیرومندتر
ریخته موی
هموار، نرم، ضد خشن
ملیح تر، شورتر، سخت نمکدار
نیمرو، خوراکی از تخم مرغ و گوجه فرنگی
تقریر کردن، دیکته، طریقه نوشتن کلمات، درست نویسی، رسم الخط ،نویساندن، گفتن که دیگری بنویسد، از یاد نوشتن، مطلبی را که معلم میگوید و شاگرد مینویسد، پر کردن، مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد
بزرگوارتر، جوانمردتر
مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن
املا، مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن، برای مثال مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیم شب مترصد نشسته املی را (انوری - ۱)
نرم، هموار، اسبی که پشتش پهن و هموار باشد
آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن، چشمداشت
امید بستن: خواهان چیزی یا کسی شدن
امید داشتن: امیدوار بودن، انتظار داشتن
امید بستن: خواهان چیزی یا کسی شدن
امید داشتن: امیدوار بودن، انتظار داشتن
جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد، ساده زنخ، بی ریش
نرم، جای هموار، صاف، براق
خوراکی که از تخم مرغ و گوجه فرنگی یا برخی مواد دیگر تهیه می شود مثلاً املت قارچ، املت سیب زمینی
آملج، آمله، درختی هندی به بزرگی درخت گردو، برگ هایش ریز و انبوه، میوه ای ترش مزه به اندازۀ آلو که دو نوع سیاه و زرد دارد
надежда
Hoffnung
nadzieja
esperança