جدول جو
جدول جو

معنی امروزین - جستجوی لغت در جدول جو

امروزین
امروزی، مربوط به امروز، مطابق معمول زمان، باب روز، مد روز
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
فرهنگ فارسی عمید
امروزین(اِ)
منسوب به امروز. (ناظم الاطباء). امروزی. امروزه. امروزینه:
ما بسازیم یکی مجلس امروزین
چون برون آید از مسجد آدینه خطیب.
منوچهری.
آسودن امروزین، رنج فردایین است.
(قابوسنامه).
- روز امروزین، روزی که در آن هستیم. همین امروز. همین زمان حاضر:
تا توانی شهریارا روز امروزین مکن
جز بگرد خم خرامش جز بگرد دن دنه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
امروزین
منسوب به امروز امروزی
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
فرهنگ لغت هوشیار
امروزین
معاصر، مدرن
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امروزی
تصویر امروزی
مربوط به امروز، مطابق معمول زمان، باب روز، مد روز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افروزان
تصویر افروزان
روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، فروزیدن، فروختن، افروزاندن، افروزیدن، افروختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
در این زمان، در این عصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افروزیدن
تصویر افروزیدن
روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، فروختن، افروزاندن، افروزان، افروختن، فروزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَ)
ثرید. ترید. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). اشکنه.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رَ)
عصیده. (از المرصع). چنین است در المرصع. در اقرب الموارد ابو رزین آمده به معنی خبیص که نوعی حلوا است
لغت نامه دهخدا
(کِ کَ دَ)
افروختن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در حال افروختن. (یادداشت دهخدا).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ)
مخفف امرودبن:
پس فرود آ تا ببینی هیچ نیست
این همه تخییل از امروبنی است.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به امروز. (ناظم الاطباء) (آنندراج). امروزه امروزینه
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
گیاهی است از طایفۀ مرکب. (از المرجع). امروسیا. امبروسیا. افسنیتن کاذب. دمسیس. زیلان چیچگی. دمسینه. یبانی پلین. عنبریه. (از فرهنگ گیاهی)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
عقیلی لقیطبن عامر یا لقیط بن صبره بن المنتفق. یکی از صحابۀ کرام است
لغت نامه دهخدا
منسوب به دیروز، رجوع به دیروز شود
لغت نامه دهخدا
(اِ زَ/ زِ)
منسوب به امروز. امروزی، سرشتها. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ نَ / نِ)
منسوب به امروز. (ناظم الاطباء) (آنندراج). امروزین. (فرهنگ فارسی معین) :
از آن مه نیست امروزینه این جور
که دل بر دوستان دیرینه دارد.
میرخسرو (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ)
درخت امرود:
از سر امرودبن بنماید آن
منعکس صورت پذیرا ای جوان.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افروزان
تصویر افروزان
تابان درخشان، مشتعل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
این زمان این عهد همین عصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افروزیدن
تصویر افروزیدن
افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیروزین
تصویر دیروزین
منسوب به دیروز، تازه پدید آمده: کودک دیروزین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مروج، از ریشه پارسی سوتنیتاران رواگ دهندگان جمع مروج در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مروجین علم وادب
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به امروز امروز ین، باب روز مد، آنکه مطابق معمول عصر رفتار کند: فلان مرد امروزی است، تازه جدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزینه
تصویر امروزینه
امروزین، تازه جدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امویین
تصویر امویین
جمع اموی بنی امیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزه
تصویر امروزه
((اِ زِ))
این زمان، این عهد، همین عصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروزین
تصویر داروزین
((وِ زِ))
نرده ای که جلو اتاق یا ایوان درست کنند، تکیه گاه، طارمی، دارافزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ائوزین
تصویر ائوزین
سرخگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امروزی
تصویر امروزی
معاصر
فرهنگ واژه فارسی سره
امروزین، آلامد، باب، مد، تازه، جدید، متجدد، نوپرست، نوگرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آبچک کپه های برنج، چتر محافظ کپه برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
امروزه، متعلق به امروز، مربوط به امروز
فرهنگ گویش مازندرانی