این روز. روزی که در آن هستیم. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). همین روز. (فرهنگ فارسی معین). روز حاضر. الیوم: ماریفنج اگرت دی بگزید نوبت مار افعی است امروز. شهید. امروز بامداد مرا ترسا بگشود باسلیق نه نشکرده. کسایی. بدل گفت رستم گر امروز جان بماند به من زنده ام جاودان. فردوسی. شما جنگ ترکان مجویید کس که این بد که من کردم امروز بس. فردوسی. صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود وگر امروز شکیبا شد فردا نشود. منوچهری. وگر وی را (مسعود را) امروز بر این نهاد یله کنم آنچه خواسته است...فرستاده آید. (تاریخ بیهقی). لیکن وفا نیاید ازو فردا امروز دید باید فردا را. ناصرخسرو. از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود هرکه در امروز روز اندیشۀ فردا کند. ناصرخسرو. باید که مرا امروزو امشب مهلت دهید. (فارسنامۀ ابن بلخی).
این روز. روزی که در آن هستیم. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). همین روز. (فرهنگ فارسی معین). روز حاضر. الیوم: ماریفنج اگرت دی بگزید نوبت مار افعی است امروز. شهید. امروز بامداد مرا ترسا بگشود باسلیق نه نشکرده. کسایی. بدل گفت رستم گر امروز جان بماند به من زنده ام جاودان. فردوسی. شما جنگ ترکان مجویید کس که این بد که من کردم امروز بس. فردوسی. صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود وگر امروز شکیبا شد فردا نشود. منوچهری. وگر وی را (مسعود را) امروز بر این نهاد یله کنم آنچه خواسته است...فرستاده آید. (تاریخ بیهقی). لیکن وفا نیاید ازو فردا امروز دید باید فردا را. ناصرخسرو. از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود هرکه در امروز روز اندیشۀ فردا کند. ناصرخسرو. باید که مرا امروزو امشب مهلت دهید. (فارسنامۀ ابن بلخی).
دهی است از بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، قلمستان، میوه و توتون است و زیارتگاهی بنام نجم الدوله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است: امسی زید ضاحکاً. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی و از ’مسو’ است، تباهی و فتنه انگیختن میان مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی مهموز اللام است، بازگشتن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 20)
دهی است از بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، قلمستان، میوه و توتون است و زیارتگاهی بنام نجم الدوله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است: امسی زید ضاحکاً. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی و از ’مسو’ است، تباهی و فتنه انگیختن میان مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی مهموز اللام است، بازگشتن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 20)