- امداد
- یاری رسانی
معنی امداد - جستجوی لغت در جدول جو
- امداد
- مهلت خواستن، مدد کردن، کمک کردن، یاری دادن
- امداد
- مدد کردن، یاری دادن، کمک کردن
- امداد ((اَ))
- جمع مدد، یاران
- امداد ((اِ))
- یاری کردن، کمک رساندن، یاری
- امداد
- مددها، یاری ها، کمک ها، یار و یاورها، فریادرس ها، جمع واژۀ مدد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به امداد، در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند
صبح و صبحگاهان، وقت طلوع فجر، صباح، پیش از طلوع آفتاب
نزدیک طلوع آفتاب، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه
صبح، بام
جد، نیاکان
کارد تیز کردن، به کس نگریستن
درد چشم، بدرد آمدن چشم
راستگری واداشتن
فرستادن
برنایش پشتیبان یافتن
نیاکان
شماره ها
راستا
جمع ضد، چیزهای ضد ومخالف ومغایر یکدیگر
علم، علم حساب و قسمی از ریاضیات، علم عدد، علم جفر
بسیار بخشیدن، بزرگ داشتن
دراز و کشیده شدن، طول مد وکشش، کشیدگی و درازی
جمع مهد، زمین هموار زمین های بلند
مرداد
ستودن
کلانسالی، شیر بسیار نوشیدن
مانند و همتا
آماده گردانیدن، مهیا ساختن
ندها، عودها، عنبرها، جمع واژۀ ند
از امشاسپندان در آیین زردشتی، مرداد، روز هفتم از هر ماه خورشیدی، ماه پنجم از سال خورشیدی، مرداد
جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد