مفرد انافیض. (از اقرب الموارد). انافیض، برگ که بر نفاض ریخته شود. (منتهی الارب). و رجوع به انافیض شود، پر از تخم کردن ملخ وادی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). منه قولهم، و لاتکونوا کالجراد رعی وادیاً و انقف وادیاً، ای اکثر بیضه فیه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، کفانیدن حنظل جهت دانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کفانیدن حنظل را جهت دانه. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
مفرد انافیض. (از اقرب الموارد). انافیض، برگ که بر نفاض ریخته شود. (منتهی الارب). و رجوع به انافیض شود، پر از تخم کردن ملخ وادی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). منه قولهم، و لاتکونوا کالجراد رعی وادیاً و انقف وادیاً، ای اکثر بیضه فیه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، کفانیدن حنظل جهت دانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کفانیدن حنظل را جهت دانه. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
احمق بالغ. (منتهی الارب). الاحموقه بالضم...، الاحمق البالغ فی الحمق. (تاج العروس) ، مائل گردانیدن کسی را از باطل بسوی حق یا از حق بسوی باطل، سوگند دروغ کردن. (زوزنی). سوگند را دروغ گفتن
احمق بالغ. (منتهی الارب). الاحموقه بالضم...، الاحمق البالغ فی الحمق. (تاج العروس) ، مائل گردانیدن کسی را از باطل بسوی حق یا از حق بسوی باطل، سوگند دروغ کردن. (زوزنی). سوگند را دروغ گفتن
آنچه از آن بخندند. ج، اضاحیک، اضاحک. (از اقرب الموارد). آن چیز که مردمان را به خنده درآورد. (مهذب الاسماء). آنچه از وی خنده آید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). آن چیز و سخن که مردم را به خنده آرد. (غیاث اللغات) : این اضحوکه را در خدمت سلطان بازگفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 346)
آنچه از آن بخندند. ج، اضاحیک، اَضاحِک. (از اقرب الموارد). آن چیز که مردمان را به خنده درآورد. (مهذب الاسماء). آنچه از وی خنده آید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). آن چیز و سخن که مردم را به خنده آرد. (غیاث اللغات) : این اضحوکه را در خدمت سلطان بازگفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 346)
کلمه ای است که ابن سینا از اضحی یا اضحاء گرفته و بر رساله ای بنام معاد اطلاق کرده است وعلت نامیدن رسالۀ مزبور بدین نام این است که در روز عید اضحی ختام یافته است. رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذبیح الله صفا ص 257 و 287 شود، اضراس بسخن، خاموش گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد). خاموش گردانیدن کسی را بسخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، کند نمودن ترشی دندان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
کلمه ای است که ابن سینا از اضحی یا اضحاء گرفته و بر رساله ای بنام معاد اطلاق کرده است وعلت نامیدن رسالۀ مزبور بدین نام این است که در روز عید اضحی ختام یافته است. رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذبیح الله صفا ص 257 و 287 شود، اضراس بسخن، خاموش گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد). خاموش گردانیدن کسی را بسخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، کند نمودن ترشی دندان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
برگ و شاخ یزین و نصی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گویند: ما امعز من رجل، چه سخت تر است او. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و نیز کسی که سخت رأی باشد گویند ما امعز رأیه. (از اقرب الموارد)
برگ و شاخ یزین و نصی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گویند: ما امعز من رجل، چه سخت تر است او. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و نیز کسی که سخت رأی باشد گویند ما امعز رأیه. (از اقرب الموارد)
دهی است از بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، قلمستان، میوه و توتون است و زیارتگاهی بنام نجم الدوله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است: امسی زید ضاحکاً. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی و از ’مسو’ است، تباهی و فتنه انگیختن میان مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی مهموز اللام است، بازگشتن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 20)
دهی است از بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، قلمستان، میوه و توتون است و زیارتگاهی بنام نجم الدوله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است: امسی زید ضاحکاً. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی و از ’مسو’ است، تباهی و فتنه انگیختن میان مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی مهموز اللام است، بازگشتن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 20)
قصبه ای است درآفریقای غربی در کنار رود کنگو و در 120 کیلومتری مصب همین رود کشورهای اروپایی در این قصبه مراکز تجارتی دایر کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1033)
قصبه ای است درآفریقای غربی در کنار رود کنگو و در 120 کیلومتری مصب همین رود کشورهای اروپایی در این قصبه مراکز تجارتی دایر کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1033)