جدول جو
جدول جو

معنی اضحوکه

اضحوکه
خنده دار، چیزی که مردم را به خنده بیاورد، آنچه سبب خنده شود
تصویری از اضحوکه
تصویر اضحوکه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اضحوکه

اضحوکه

اضحوکه
آنچه از آن بخندند. ج، اضاحیک، اَضاحِک. (از اقرب الموارد). آن چیز که مردمان را به خنده درآورد. (مهذب الاسماء). آنچه از وی خنده آید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). آن چیز و سخن که مردم را به خنده آرد. (غیاث اللغات) : این اضحوکه را در خدمت سلطان بازگفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 346)
لغت نامه دهخدا

اضحویه

اضحویه
کلمه ای است که ابن سینا از اضحی یا اضحاء گرفته و بر رساله ای بنام معاد اطلاق کرده است وعلت نامیدن رسالۀ مزبور بدین نام این است که در روز عید اضحی ختام یافته است. رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذبیح الله صفا ص 257 و 287 شود، اضراس بسخن، خاموش گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد). خاموش گردانیدن کسی را بسخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، کند نمودن ترشی دندان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

ضحوکه

ضحوکه
آنچه مردم را به خنده آرد، و آنکه بر وی مردمان خندند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

اضخومه

اضخومه
بالش سرین: زنان بر سرین می بسته اند تا آن را کلان تر بنمایانند
اضخومه
فرهنگ لغت هوشیار

امحوضه

امحوضه
پند خالص از غرض و از تهمت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اضلوله

اضلوله
ضد هدی ̍. ج، اضالیل. (قطر المحیط). گمراهی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) : قد تمادی فی اضالیل الهوی. (اقرب الموارد). و رجوع به اضالیل شود، اضهال بُسر، رطب شدن گرفتن غورۀ خرمابن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پخته شدن خرما. (از تاج المصادر بیهقی). پدید آمدن ارطاب در بُسر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا