آنچه از آن بخندند. ج، اضاحیک، اَضاحِک. (از اقرب الموارد). آن چیز که مردمان را به خنده درآورد. (مهذب الاسماء). آنچه از وی خنده آید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). آن چیز و سخن که مردم را به خنده آرد. (غیاث اللغات) : این اضحوکه را در خدمت سلطان بازگفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 346)
کلمه ای است که ابن سینا از اضحی یا اضحاء گرفته و بر رساله ای بنام معاد اطلاق کرده است وعلت نامیدن رسالۀ مزبور بدین نام این است که در روز عید اضحی ختام یافته است. رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذبیح الله صفا ص 257 و 287 شود، اضراس بسخن، خاموش گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد). خاموش گردانیدن کسی را بسخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، کند نمودن ترشی دندان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)