جدول جو
جدول جو

معنی امالیس - جستجوی لغت در جدول جو

امالیس
(اَ)
جمع واژۀ املیس. دشتهای خشک بی گیاه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). صحاری عقیم. (از آنندراج). رجوع به املیس شود
لغت نامه دهخدا
امالیس
جمع املیس، کویرها شوره زارها
تصویری از امالیس
تصویر امالیس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آماتیس
تصویر آماتیس
(دخترانه)
نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقالیم
تصویر اقالیم
اقلیم ها، مملکت ها، کشورها، جمع واژۀ اقلیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امسالی
تصویر امسالی
مربوط به امسال، در سال جاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
اسلوب ها، طرز ها، طریقه ها، شیوه ها، راه و روش ها، جمع واژۀ اسلوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
ابلیس ها، عزازیل ها، شیاطین، جمع واژۀ ابلیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغالیط
تصویر اغالیط
اغلوطه ها، سخنانی که با آن کسی را به غلط و اشتباه بیندازند، جمع واژۀ اغلوطه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی، راه خود را گم کردن، کنایه از از راه راست منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتالیق
تصویر اتالیق
مربی، لله، نگهبان، محافظ
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ ابلیس
لغت نامه دهخدا
بعبرانی حمص (نخود) است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شتران تیزرو. (از تاج العروس از صاغانی). برخی گفته اند که این کلمه اسم جمع یا جمع است و مفرد ندارد و برخی بر آنند که مفرد آن املوت یا املیت است و قول اخیر را اهل لغت نپذیرفته اند. (از تاج العروس، ذیل ملت)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ املاء است و در اصطلاح کتابی را گویند که استاد تقریر کند و شاگردان بنویسند. عالمان و استادان قدیم در محل درس جلوس میکردند و شاگردان در اطراف آنان با قلم و کاغذ می نشستند و آنچه را استادان تقریر میکردند می نوشتند و حاصل این نوشته ها را امالی می گفته اند و این شیوۀ فقیهان و محدثان و دیگر اهل ادب و علم بوده است. (از کشف الظنون ج 1). به این ترتیب کتابهای بسیاری تألیف شده است از آنهاست: امالی ابن درید. امالی ابن حاجب. امالی ابن حجر. امالی ابن الشجری. امالی ابن عساکر. برای اطلاع از همه این کتابها رجوع به کشف الظنون ج 1 و ایضاح المکنون و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ املوج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به املوج شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دشت خشک بی گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بیابان بی گیاه. (از اقرب الموارد). املیسه. ج، امالیس، امالس (بطور شاذ). (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گویند فلاه املیس و املیسه. (از اقرب الموارد) ، آنکه بر وی هر کس اعتمادکند در هر کاری. (منتهی الارب). رجل امنه، مردی که هر کس بر وی در هر کاری اعتماد کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
جمع واژۀ املیس است بطریق شاذ. (قطر المحیط) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امسالین
تصویر امسالین
منسوب به امسال امساله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اماعیق
تصویر اماعیق
جمع معق در هم ریخته عمق، کران ها دور
فرهنگ لغت هوشیار
نام عموم فرقه هایی که به نص جلی علی بن ابیطالب (ع) را جانشین پیغمبر اسلام دانند و معتقدند که امامت در فرزندان علی (ع) باقی است و دنیا هیچوقت از امام خالی نیست و منتظرند که یکی از علویان در آخرالزمان ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغالیط
تصویر اغالیط
جمع اغلوطه، دشگیرها سخنی که شنونده را گمراه کند جمع اغلوطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقالیم
تصویر اقالیم
جمع اقلیم، کشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمالی
تصویر ارمالی
چوبی است شبیه بقرفه و دارچین بسیار خوشبو و در هند و یمن روید
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خشکرو درختچه ای است از تیره خلنگ ها که گل های آن به رنگهای گوناگون دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره خلنگ ها که در زمینهای سخت میروید. در چین و آمریکای شمالی و قفقاز و هندوستان فراوان است و بعنوان گل زینتی در باغها نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و یا قرمز است ازلیا اچالیه
فرهنگ لغت هوشیار
سرسری منسوب به اجمال، مختصر مجمل علم اجمالی. یا نظر اجمالی کردن، نظر کلی و عمومی کردن بطور خصه در چیزی یا کاری نظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شوهر مادر قایم مقام پدر، لالا لله موء دب، نگهبان حامی حافظ، منصبی در عهد صفویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املیس
تصویر املیس
بیابان خشک کویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امالس
تصویر امالس
جمع املیس، کویرها شوره زارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امالی
تصویر امالی
املاها، نوشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
جمع ابلیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
جمع اسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمالی
تصویر اجمالی
کوتاه، گزیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
اهریمنان
فرهنگ واژه فارسی سره